چندرسانه‌ای

روسیه به منافع خودش فکر می کند، چه تزارها در آن حکومت کنند، چه کمونیستها، چه حکومت فعلی

نگرانی‌هایی که در افکار عمومی در خصوص روابط تهران و مسکو وجود دارد بی‌پایه و بی‌مورد نیست. در طول بیش از دو سده، همواره در روابط ایران با روسیه، چه در دوران روسیه تزاری، چه در دوران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و چه حتی در دوره کنونی جمهوری فدراتیو روسیه، نوعی بی‌اعتمادی نزد دو طرف وجود داشته و دارد.

این بی‌اعتمادی در میان روس‌ها هم نسبت به ایران وجود دارد، اما چون در آن کشور افکار عمومی نسبت به ایران حساسیت چندانی ندارد و اولویت محسوب نمی‌شود، این بی‌اعتمادی چندان گسترده نیست. دقیقا همین مساله یکی از مشکلاتی است که در روابط تهران و مسکو وجود دارد، یعنی اینکه وزن هر کشور نزد دیگری هم‌سنگ نیست.

ما به روسیه به چشم یک قدرت بزرگ، یک همسایه بسیار بزرگ، یک کشور توانمند و دارای ظرفیت‌های ملی و بین‌المللی نگاه می‌کنیم. این نگاه‌ها درست است و در قدرت و بزرگی روسیه تردیدی وجود ندارد اما در برابر، ایران نزد روس‌ها یک کشور متعارف است که در عین حال مشکلاتی در عرصه بین‌المللی، مباحثی در خصوص اختلافات همجواری با روسیه و مشکلات لاینحل از گذشته در روابط بین‌المللی دارد.

از دید روسیه وزن و اندازه ایران حتی در حد برخی شرکای منطقه‌ای روسیه پیرامون ایران هم نیست.

این دو نگاه متفاوت نشان‌دهنده تمایزهایی است که باید در سیاستگذاری‌ها و ارزیابی‌ها مورد توجه قرار گیرد. طبیعی است که وقتی ما از ایران به روسیه به عنوان یک کشور بزرگ و قدرتمند نگاه می‌کنیم که این همه سوابق ناخوشایند در تاریخ کشور ما دارد، این بی‌اعتمادی باز هم ادامه خواهد داشت.

تفاوتی نمی‌کند چه کسی در روسیه حاکم باشد، چراکه روسیه منافع ملی دارد که هر کسی در روسیه حاکم باشد خودش را موظف می‌داند این منافع را دنبال کند. در زمان تزاری هم اگر قراردادهای گلستان و ترکمنچای به ایران تحمیل شد، آن زمان هم روس‌ها برمبنای منافع ملی خودشان این توافق‌ها را نوشته‌ بودند. در دوران فعلی هم اگر در مساله خزر با مسکو مشکلی داریم، یا در موضوع اجرای پروژه‌هایی که توسط روس‌ها مدیریت می‌شود یا در تعارض منافع در کشورهای همسایه مشترک مشکلاتی وجود دارد، باز هم عامل آن همان منافع ملی است که دولت روسیه برای خود قائل می‌شود.

نمی‌توان بین سیاست روسیه تزاری، شوروی و فدراسیون روسیه در مقابل ایران تفاوتی تصور کرد. تفاوت میان اشخاصی که در این دوره‌ها حاکم بودند وجود دارد، اما منافع ملی روسیه ثابت مانده است و هر حاکمتی تلاش می‌کند که منافع ملی خود را تامین کند.

علاوه بر اینها، در دوره کنونی جمهوری فدراتیو روسیه، یکسری تفاوت‌ها در دیدگاه‌های تهران و مسکو در مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی وجود دارد که می‌تواند در روابط ما مشکل ایجاد کند. برای مثال در شرایطی که ایران، اسراییل را به رسمیت نمی‌شناسد، روسیه یکی از پیشرفته‌ترین روابط را با اسراییل دارد و از قبل این رابطه است که در منطقه خودش را نشان می‌دهد. اینجا تعارض منافع تهران و روسیه جدی می‌شود و ما نمی‌توانیم ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه را وادار کنیم که چون می‌خواهد با ما رفاقت کند، از فلان منفعتش دست بردارد. نه چنین توصیه‌ای از ما صورت می‌گیرد و نه اگر چنین توصیه‌ای انجام شود، او جدی می‌گیرد و به آن عمل می‌کند.

ما باید وزن خودمان را نزد روسیه و وزن روسیه را نزد خودمان به درستی بشناسیم و تلاش کنیم که این دیوار بی‌اعتمادی را -هر اندازه که می‌شود- کوتاه کنیم. از همه مهم‌تر این است که ضرورت دارد برای روابط‌مان با روسیه یک تعریف مشخص داشته‌ باشیم.

باید بدانیم که از این روسیه، با تمام ویژگی‌هایی که برشمرده ‌شد چه انتظاراتی می‌توان داشت؟ یکسری انتظارات ممکن است در ذهن سیاستگذاران ما باشد که اساسا دست نیافتنی است و بی‌جهت روی آن سرمایه‌گذاری می‌شود. مثلا در گذشته برخی فکر می‌کردند اگر پرونده ما به شورای امنیت برود، روسیه قطعنامه‌های ضد ایرانی را وتو می‌کند، اما واقعیت این شد که نه تنها روسیه قطعنامه‌ها را وتو نکرد، بلکه از جلسه هم غیبت نکرد و حتی در جلسه رای ممتنع هم نداد.

ما باید شناخت دقیقی از روابط داشته ‌باشیم و برمبنای این شناخت خواسته‌های معقولی تعریف کنیم و به دنبال عملی کردن این خواسته‌های واقع‌گرایانه برویم. باید از بزرگ‌نمایی کردن روابط‌مان به صرف اینکه طرف‌مان یک کشور بزرگ است به جد خودداری کنیم. آن کشور بزرگ است، اما همه بزرگی آن کشور مصروف ما نمی‌شود. باید مواظب باشیم جاهایی که منافع ما ممکن است درگیر شود، از سوی شریک خارجی صرف معامله با دیگر قدرت‌ها نشود، این‌گونه نباشد که آنها از ما چیزی بگیرند و به دیگران بفروشند.

این دیدگاه بین ایران و روسیه متقابل است، روس‌ها می‌گویند که ایرانی‌ها از ما در روابط‌شان با دیگر کشورها استفاده ابزاری می‌کنند و ما هم به همچنین، اما درست این است که هر طرفی از این اقدامات خودداری کند.

در تصور مسکو از سیاست خارجی ایران این ایراد وجود دارد که اگر امکان سفر برای سیدابراهیم رییسی به یک کشور بزرگ و پیشرفته دیگر وجود داشت، به مسکو سفر نمی‌کرد و الان که چهار، پنج ماه بعد از ریاست‌جمهوری‌اش به مسکو سفر می‌کند، مفهومش این است که احساس نیازی وجود دارد. ما باید به روس‌ها بفهمانیم که اگر هم احساس نیازی وجود دارد، نیاز به گسترش روابط دوجانبه است، نه اینکه چون مشکلاتی برای ایران در سطح بین‌المللی وجود دارد به روسیه روی آورده ‌باشد. باید به آنها بفهمانیم هر زمانی هر اتفاقی در عرصه بین‌المللی رخ دهد، ایران روابط دوجانبه‌اش را حفظ می‌کند و نه ایران این روابط را خرج روابط با دیگران می‌کند و نه شما حق دارید چنین کاری بکنید. این نوع ارتباط به ویژه با یک کشور بزرگ و قدرتمند، ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد.

روسیه دیپلمات‌های بسیار برجسته‌ای دارد. سرگئی لاوروف که امروز وزیر امورخارجه است، نزدیک به 30 سال پیش یک دیپلمات بلندپایه و معاون بین‌الملل وزیر خارجه بود. دیپلمات‌های روسیه بسیار کارکشته هستند و در مذاکرات بین‌المللی می‌توانند به نفع کشورشان از توانایی‌های خود بهره‌برداری کنند. در نتیجه ما هم باید دیپلمات‌های باتجربه و کارکشته‌ای داشته ‌باشیم تا در مذاکرات اجازه ندهیم اتفاق‌های ناخوشایندی رخ بدهد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا