سطح روابط ایران و روسیه و نگرانی استراتژیستهای آمریکایی
گفتوگوی روزنامه شرق با دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بینالملل درباره سفر رئیس دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران به مسکو
در گفتوگو با دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بینالملل، به این پرداختیم که ایران و روسیه در شرایط فعلی در چه زمینههایی میتوانند با یکدیگر همکاری کنند. بزرگر میگوید «همین الان هم غربیها از ایجاد مثلث آسیایی ایران-روسیه-چین نگران هستند و استراتژیستهای آنها ازجمله هنری کیسینجر در مواردی بهصراحت به آن اشاره کردهاند».
از سؤالاتی که همیشه مخاطبان ایرانی درباره روسیه با آن مواجهاند، این است که اساسا رابطه ایران و روسیه در چه سطحی قرار دارد؟ از مفاهیمی مانند «اتحاد استراتژیک» تا «همکاری راهبردی» یا «مشارکت راهبردی» در این رابطه یاد میشود. شما از چه عنوانی برای این رابطه استفاده میکنید؟
به نظرم هیچکدام. از یک نگاه واقعگریانه، منطق روابط دو کشور را باید در قالب «همکاری همهجانبه» تعریف کرد که اصطلاح مناسبتری است؛ بهویژه که با ویژگیهای جغرافیایی، تاریخی و سایز قدرت جاری در روابط دو کشور بیشتر سازگار است. به واقع، صحبت از «اتحاد استراتژیک» با روسیه که بیشتر یک اتحاد نظامی را در ادبیات روابط بینالملل به ذهن متبادر میکند، با اصل قدرتمند و خاص سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» در تضاد است که ایران را یک قدرت مستقل منطقهای تعریف میکند. ضمن اینکه عصر اتحادها و ائتلافهای استراتژیک به معنای سنتی آن در جهان کنونی گذشته و کشورها دیگر مثل دوران جنگ سرد در قالب بلوکبندیهای سیاسی، نظامی و حتی اقتصادی جایگاه خود را در سیاست بینالملل تعریف نمیکنند. استفاده از اصطلاح «مشارکت راهبردی» نیز در روابط ایران و روسیه چندان واقعگرایانه نیست؛ چون ما اکنون در عصر «دولتمحوری» در سیاست بینالملل هستیم و بهنوعی جهان در حال منطقهایشدن است. در این دوران، تقویت روابط دوجانبه یا چندجانبه بین کشورها در یک منطقه خاص با توجه به اتصالات جغرافیایی و تاریخی در قالب تأمین منافع ژئوپلیتیک کشورها در صحنه سیاست منطقهای و جهانی، اهمیت بیشتری مییابد. علت هم این است که مفاهیمی همچون «ایدئولوژی»، «حکمرانی»، «جنگ»، «امنیت» و… در ادبیات روابط بینالملل تغییر کرده و برخلاف گذشته، اکنون بیشتر در خدمت دولتمحوری و افزایش عیار قدرت ملی کشورها تعریف میشوند. از این نگاه، سازمانهایی همچون اتحادیه اروپا، سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه بریکس، حتی ناتو و… بیشتر در قالب تأمین تقاضاهای ملی و منافع فردی کشورها تعریف میشوند که بر قدرت کشورهای عضو بیفزایند، تا اینکه انتظار بر حمایت نظامی، سیاسی یا حتی اقتصادی صرف از یکدیگر در شرایط بحرانی داشته باشند. برای نمونه، نگاه تکتک کشورهای عضو در سازمانهای یادشده به مسائل منطقهای و جهانی، ازجمله مذاکرات هستهای ایران، پدیده مهاجرت، استراتژیهای ضد تروریسم، مواجهه با طالبان و سایر بحرانهای منطقهای، مسائل اقلیمی، موضوعات مربوط به خلع سلاح، حقوق بشر و زنان و… متفاوت و بیشتر متمرکز بر درک حکمرانان این کشورها در مواجهه با این پدیدهها در قالب تأمین منافع دولتهایشان است. یک نمونه آشکار شکاف بین اغلب کشورهای اروپایی (بهویژه رویکرد آلمان که روابط سنتی با روسیه دارد با رویکرد انگلیس و فرانسه) و آمریکا در مواجهه با بحران اوکراین و چگونگی برخورد با روسیه در قالب نقشآفرینی ناتو است. بسیاری از کشورهای اروپایی ورودنکردن به بحران سوریه از سوی دولت اوباما را منجر به توسعه نفوذ روسیه و ضعف معادله غرب در میدانهای شرق اروپا و بهویژه ضعف آمریکا در مقابله با روسیه در شرایط کنونی در نظر میگیرند.
به موازات تلاش مقامات کشور در برقراری رابطه خوب با روسیه، در بین مردم بدبینی شدیدی به روسیه وجود دارد که برخی از آنها از اتفاقهای تاریخی نشئت گرفته و برخی نیز منشعب از اطلاعات غلط است. همراه با این انگاره منفی، میتوان گفت رابطه بین کشورها را نمیتوان در یک دستهبندی همیشگی قرار داد و طبیعتا هر کشوری دنبال منافع خود است؟ در این مورد صحبت کنیم که اکنون منافع ایران و روسیه چقدر متناظر با هم و چقدر متفاوت از یکدیگر است.
تجربه تاریخی به ما میآموزد که نزدیکی به قدرتهای بزرگ، حال روسیه، چین، آمریکا یا حتی کشورهای قدرتمند اروپایی، همیشه در افکار عمومی ایران تأثیر نگرانکننده و حتی منفی داشته است. اما اصل این است که مخاطب ایرانی آگاه باشد هر توافق و رابطهای که منجر به گسترش و تعادل در دیپلماسی، افزایش ارزش استراتژیک و تقویت بنیه اقتصادی کشورمان شود، به نفع ایران است. تقویت روابط با روسیه نیز از این قاعده مستثنا نیست. توجه به چند اصل میتواند شاقول تعیین و تشخیص درجه روابط ایران و روسیه برای مخاطبان ایرانی باشد. نخست اینکه دو کشور حس ناامنی استراتژیک و تهدید نظامی (از آن نوعی که نسبت به آمریکا دارند) از یکدیگر ندارند. دوم، آنها در یکسری از مسائل سیاسی-امنیتی منطقهای و جهانی، ازجمله مواجهه با گسترش نفوذ آمریکا و غرب در مناطق نفوذ سنتی و تاریخی خود، اشتراک نظر دارند. سوم، مجاورت جغرافیایی و اتصال ترانزیتی بر همافزایی و بنیه اقتصادی این دو کشور میافزاید. البته طبیعی است که هر کشوری به دنبال منافع خود باشد. وجود انگارههای منفی تاریخی بین ملتهای ایران و روسیه به دلایل متفاوت نیز یک امر طبیعی بوده و تاریخ روابط بینالملل هم پر است از این بدبینیهای تاریخی. مثلا بدبینیهای موجود بین روسها و چینیها، بین هندیها و پاکستانیها، بین آلمانها و لهستانیها، بین انگلیسیها و فرانسویها، بین اعراب و ترکها، حتی بین آمریکاییها و انگلیسیها که اینقدر دم از نزدیکی افکار و روابط میزنند و… بر نوع روابط آنها تأثیر میگذارد؛ اما واقعیتها و ضرورتهای وجود و تداوم تعاملات اقتصادی و سیاسی در سطوح منطقهای و بینالمللی، آنها را به سمت نوعی مصالحه و مدیریت روابط هدایت میکند.
اما مخاطب ایرانی دو نکته مهم را نباید فراموش کند: یکی اینکه این ایران بود که در زمان رژیم شاه بانی اصلی روابط نزدیک با شوروی آن زمان برای ایجاد تعادل در روابط خود با غرب شد. دومی اینکه ایده نزدیکی استراتژیک بین دو کشور نخست از سوی روسیه و بهویژه شخص پوتین بعد از انعقاد برجام در سال 2015 و احتمال گرایش بیش از اندازه ایران به غرب مطرح شد. برخلاف بعضی از دیدگاهها، روسیه خواهان تداوم تنش در روابط ایران و غرب نیست اما مایل هم نیست که ایران نقطه ورود نفوذ غرب در محیط ژئواستراتژیک خود در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) باشد. اتفاقا روسیه خواهان حضور یک ایران قوی و مستقل در مرزهای جنوبی خود است تا گرانیگاه ثبات و امنیت منطقهای باشد. جبر تاریخی، ایران و روسیه (و ترکیه) بهعنوان دولتهای ملی-تاریخی قوی را به سمتی سوق میدهد که شأن و سطح روابط با یکدیگر را درک کنند و بهطور طبیعی از منافع یکدیگر در برابر حضور بیگانگان دفاع کنند. از این لحاظ، ترکیه هم مخالف سرسخت حضور پررنگ آمریکا در منطقه است، چون فضا را برای بازی این کشور در میدانهای نفوذ سنتی خود تنگ میکند. از این نگاه، گسترش روابط همهجانبه بین ایران و روسیه یک «نیاز متقابل استراتژیک» است که در سالهای گذشته به دلیل همین فضای بدبینی افکار عمومی و البته سیاست حسابشده غربیها در فاصلهانداختن بین دو کشور از آن غفلت شده است. جای تعجب است که با تمام ظرفیتهای بالقوه اقتصادی، اتصال جغرافیایی و امتیازات ژئوپلیتیک در حوزه اتصال ترانزیتی و… حجم تبادلات اقتصادی دو کشور تا همین چند سال گذشته کمتر از دو، سه میلیارد دلار بود؟ کافی است که کریدور شمال-جنوب که از شهرهای تاریخی منطقه قفقاز میگذرد و به خلیج فارس و هند میرسد، در روابط دو کشور فعال شود تا حجم تبادلات اقتصادی دو کشور در حوزه ترانزیت کالاها، انرژی، توریسم و… به بالای صد میلیارد دلار در سال برسد.
درحالیکه دولت سیزدهم منتسب به نگاه تمایل به شرق است، شرق از جمله روسیه و چین معادلات منطقهای و بینالمللی خاص خود را دارند. شاید بتوان گفت شرایطی که اکنون روسیه در تعامل با غرب بهویژه بر سر اوکراین از سر میگذراند، تا حدود زیادی از دهه گذشته متفاوت است. این زورآزمایی روسیه و تعامل این کشور با اروپا و آمریکا، اکنون میتواند در صحنه بینالمللی به نفع ایران باشد یا ایران را در خود حل میکند و به نوعی تهران در اردوگاه مسکو تعریف میشود؟
ببینید تمایل به شرق یا غرب در حوزه روشنفکری و سیاستگذاری کشورمان یک افسانه است و به نظرم مصرف سیاسی داخلی داشته و بیشتر در حوزه نخبگان و رسانهها مطرح میشود. دولتها بنا به تقاضاهای اقتصادی و محدودیتهای استراتژیک سیاستهای عملگرایانه خود را دنبال میکنند. در روند تکامل «دولت ایرانی»، شرقگرایی بیشتر مساوی با منطقهگرایی و جبر تاریخی ضرورت تولید قدرت در منطقه، به دلیل تنهایی استراتژیک در یک محیط ناامن در نظر گرفته شده است. بر همین مبنا، تهران هیچوقت در اردوگاه مسکو (یا پکن) تعریف نمیشود، چون ایران خود یک قدرت منطقهای و با اعتمادبهنفس است. از این نگاه، گسترش روابط کشورمان با روسیه (و چین) که منطق تقویت چندجانبه گرایی منطقهای دارد، قطعا بر ارزش استراتژیک کشورمان در معادلات منطقهای و جهانی میافزاید. همین الان هم غربیها از ایجاد مثلث آسیایی ایران-روسیه-چین نگران هستند و استراتژیستهای آنها از جمله هنری کیسینجر در مواردی بهصراحت به آن اشاره کردهاند.
همزمان باید به این نکته مهم توجه کنیم که نگاه به شرق در ادبیات روابط بینالملل بیشتر با رشد اقتصادی و انتقال تکنولوژی گره خورده و بیشتر هم مربوط به چرخش قدرت اقتصادی جهان به سمت آسیا با محوریت چین میشود. خود غربیها، البته با نگاه متفاوت اروپاییها و آمریکاییها، تمایل به گسترش روابط با شرق در چارچوب رشد اقتصادی معقول دارند. بدیهی است که در این معادله هر کشوری به دنبال حداکثریکردن منافع خود باشد. اما در مورد کشورمان، اتفاقا تبادلات و گرایش به شرق در دولت آقای روحانی تقویت شد ولی موضوع برجام و تحریمهای آمریکا بهنوعی بر تقویت روابط ایران با شرق سایه افکنده بود. اکنون در دولت آقای رئیسی تداوم آن سیاست در قالب یک «اصل» مهم در پیشبرد سیاست خارجی ایران نهادینه، سندسازی (امضای سندهای همکاری 25ساله ایران و چین و 20ساله ایران و روسیه) و عملیاتی میشود.
اما از نگاه دوم، روسیه الزاما در معادله شرق تعریف نمیشود بلکه یک قدرت بزرگ اورآسیایی است که همچنان خواهان تأثیرگذاری بر مسائل جهانی و منطقهای در چارچوب منافع ملی خود، البته با یک نگاه جدید است. اکنون نوع جدیدی از «واقعگرایی سیاسی» در رویکرد سیاست خارجی روسیه تقویت میشود که مبنای آن تمرکز بر ایجاد سازوکارهای جدید سیاسی-امنیتی به عنوان یک ضرورت برای نهادینهکردن یک دنیای متوازن است که در آن «معادله غرب» نقش هژمون در روندهای جاری سیاسی-امنیتی جهان را نداشته باشد. سیاست فعلی روسیه در مواجهه با بحران اوکراین هم بهنوعی در قالب جلوگیری از گسترش نقش و نفوذ غرب در حوزه نفوذ سنتی خود در اروپا میشود. البته این نوع نگاه، الزاما خواهان حذف یا تضعیف نقش غرب، بهویژه اروپا، از صحنه سیاست جهانی نیست. بر این مبنا، روسیه سعی دارد تا از ابزار «امنیتسازی» و ارائه «راهکارهای واقعگرایانه سیاسی» برای حل مشکلات منطقهای و جهانی و در قالب ایفای نقش بهعنوان پل اقتصادی-سیاسی بین شرق و غرب عمل کند. (نوع مواجهه روسیه با ظهور طالبان در افغانستان و بحرانهای سوریه و لیبی نمونههایی در این زمینه هستند). اما در مورد نگاه روسیه به کشورمان، در بالا هم گفتم که نگاه روسها به ایران توأم با احترام و بهادادن به شأن تاریخی به یک دولت باسابقه و قوی ملی است، پس ما هیچوقت نباید نگران غلتیدن در اردوگاه مسکو باشیم، بهتر است از این نگاه تدافعی خارج و قدرت و ظرفیتهای گسترش روابط با روسیه را در راستای تأمین منافع ملی خود مدیریت کنیم. یک قدرت منطقهای مانند ایران برای افزایش عیار قدرت منطقهای، باید جایگاه خود در صحنه معادلات جهانی را قویتر و با اعتمادبهنفس بالاتر تعریف کند.
بدون شک یکی از مهمترین زمینههای همکاری فعلی ایران و روسیه، موضوع برجام است. بسیاری در فضای رسانهای حتی به نقش نماینده روسیه در مذاکرات برجام که به نوعی سخنگویی مذاکرات را در دست گرفته، ابراز بدبینی کردهاند. این وضعیت درحالیکه ایران و آمریکا مذاکره مستقیمی نیز با یکدیگر ندارند، شکل حادتری به خود گرفته است. نقش روسیه را در برجام چگونه میبینید؟ چقدر روسیه علاقهمند به احیای برجام است؟ برخی معتقدند احیا یا عدم احیای برجام، هر دو برای روسیه یکسان است و در هر حالت روسیه میتواند با ایران همکاری خود را داشته باشد. علاوهبراین روسیه چندان علاقهمند به بهبود رابطه ایران و غرب نیست. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
شاید این تصویرسازی از نماینده روسیه به دلایل شخصی حضور نمایشی ایشان در رسانهها و علاقه زیاد به توییتکردن باشد. البته نمیتوان انکار کرد که روسیه عنصر قدرتمند در مذاکرات هستهای پیشرو است و دیدگاههای روسیه به طور اجتنابناپذیر به دلیل وزن بالای این کشور در معادلات استراتژیک و خلع سلاحی جهانی و حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد بر دیدگاه ایران تأثیر میگذارد؛ اما قطعا روسیه خواهان احیای برجام به دلایل متفاوت است. نخست و از یک نگاه خلع سلاحی و استراتژیک، احیای برجام منجر به تقویت نظام عدم اشاعه هستهای یا انپیتی میشود که روسیه خود یکی از طرفداران جدی آن است.
دوم، احیای برجام و رفع تحریمها منجر به گسترش تبادلات تجاری-فناوری، تسلیحاتی و همکاریهای هستهای روسیه با ایران میشود. در خبرها آمده که یکی از دستورکارهای اصلی سفر آقای رئیسی امضای قرارداد فروش تسلیحات پیشرفته روسی و فناوری ماهوارهای و… به ایران است. سوم، احیای برجام تنش ایران و غرب را مدیریت میکند و مانع از بروز یک جنگ احتمالی میشود که روسها به هیچگونه خواهان آن نیستند. هرگونه بیثباتی و بحران جدید در منطقه بهویژه یک منازعه مستقیم بین ایران و رژیم اسرائیل به ضرر منافع روسیه است. در یک نگاه کلی، به نظرم روسیه تلاش میکند تا از اهرمهای نقشسازی خود در سطح جهانی از جمله در شورای امنیت سازمان ملل متحد و بهویژه بهرهبرداری از «حق وتو» سیاست جهانی را به نفع منافع خود تنظیم کند و رویکرد روسیه در مذاکرات هستهای جاری بین ایران و قدرتهای بزرگ حاکی از این نوع نقش است؛ یعنی روسیه از خواستههای ایران در رفع تحریم، توسعه فعالیتهای موشکی و نقش منطقهای ایران حمایت میکند؛ اما همزمان مخالف حرکت ایران به سمت «ژئوپلیتیک هستهای» (دستیابی احتمالی به سلاح هستهای) با افزایش غنای اورانیوم بالای 60 درصد، خروج ایران از معاهده منع اشاعه هستهای (انپیتی) و پروتکل الحاقی یا تهدید مستقیم ایران نسبت به امنیت اسرائیل و عربستان سعودی است. در محیط ضعف فزاینده آمریکا در نقشسازی منطقهای، اکنون روسیه خواهان ایفای نقش «آزادانه» خود در سروساماندادن به بحرانهای منطقهای با شیوه روسی و با تکیه بر مفهوم «امنیت بینالملل» است. این شیوه مبتنی بر بهکارگیری مکانیسمهای حفظ حاکمیت مستقل و تمامیت ارضی کشورها، عدم مداخله در امور کشورها، استفاده از ابزارهای سازمان ملل، برقراری آتشبس در منازعه و حضور صلحبانان روسی، تکیه بر راهحلهای ملی، انتخابات عمومی و مذاکرات قدم به قدم و… است. بر این مبنا، روسیه خواهان روابط همزمان با ایران و رژیم صهیونیستی است و سعی دارد تا جنگ سرد آنها در قالب «موازنه وحشت» به جنگ گرم تبدیل نشود. روسیه خواهان روابط خوب و همزمان با ایران و اعراب حوزه خلیج فارس و ترکیه است. روسیه از شکافهای درونعربی مانند مورد قطر و سعودی و امارات حمایت نمیکند. نهایتا و مهمتر در پاسخ به پرسش شما و برخلاف دیدگاههای غالب و همانطورکه در بالا اشاره کردم، روسیه (مانند چین) خواهان تداوم تنش فزاینده میان ایران و آمریکا نیست؛ چون این تحول خود میتواند منجر به بازگشت و تمرکز آمریکا به مسائل منطقهای شود؛ بنابراین به نظرم روسیه خواهان حل بحران هستهای بین ایران و غرب، البته در چارچوب تأمین منافع خود است.
سفر آقای رئیسی به روسیه میتواند سفر مهمی باشد. به نظر شما محمل این سفر بیشتر روابط دوجانبه است یا برجام و مسائلی که دو کشور در حوزه بینالملل دارند؟
به نظرم سفر آقای رئیسی به روسیه یک نقطه عطف در روابط دو کشور بوده و میتواند روابط مبتنی بر «همکاریهای همهجانبه» را که در بالا و در یک قالب کلان مفهومسازی کردم، تقویت و نهادینه کند. طبیعی است که از درون این روابط کلان، روابط دوجانبه و چندجانبه منطقهای در ابعاد اقتصادی و سیاسی، موضوعات ژئواستراتژیک مربوط به امنیت بینالملل مانند برجام و حل بحرانهای منطقهای، همکاری در حوزه انرژی و تبادلات تجاری، همکاریهای فناوری، ماهوارهای، صنایع دفاعی و تسلیحاتی، هوش مصنوعی و… ساماندهی بهتری مییابند. به نظرم دو ملت با توجه به پویاییهای تحولات منطقهای و جهانی به ضرورت تقویت «روابط همهجانبه» بیشتر پی بردهاند. اکنون دو کشور در مرحلهای از تاریخ خود هستند که حوزه پیشبرد «سیاست» و «اقتصاد» اشتراکاتی با هم دارند. در حوزه سیاست، نوعی «محافظهکاری پیشرو» را بهعنوان مدل حکمرانی پذیرفتهاند که اولویت را به تقویت «امنیت» و «اقتصاد» و به طور کلی تولید قدرت ملی میدهد. در حوزه اقتصاد هم دو کشور خواهان رشد و توسعه اقتصادی مبتنی بر تقویت «تولید ملی» و ادغام اقتصادی دوجانبه و چندجانبه منطقهای هستند.
در خبرها آمده که امضای سند 20ساله همکاری الزاما در دستور کار این سفر نیست؛ چون عناصر و اجزای آن هنوز کامل نشده است؛ اما به هر حال ایران باید از فرصت نقش جدید و تمایل روسیه در حضور در میدانهای شرق و بهویژه در منطقه اوراسیا و غرب آسیا در جهت توسعه روابط اقتصادی، ترانزیتی و بهویژه برای میانجیگریهای منطقهای توسعه روابط، بهعنوان نمونه با عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی منطقه، جلوگیری از رشد پانترکیسم به رهبری ترکیه در مرزهای شمالی یا حفظ موازنه وحشت با رژیم اسرائیل بیشتر استفاده کند. باید توجه داشت که روسیه رقیب اصلی استراتژیک آمریکا (یعنی رقیب راهبردی ایران در کاهش نقش منطقهای کشورمان) بوده و باقی میماند. برخلاف چین که با آمریکا منافع اقتصادی داشته و همواره نگران افزایش تضاد با آمریکا برای ازدستدادن رشد اقتصادی خود است و به همین علت روابط محتاطانهتری با ایران دارد، روسیه به دلایل ژئواستراتژیک و تاریخی هراسی از آمریکا ندارد؛ بنابراین میتوان از نقش روسیه برای متعادلکردن نقش آمریکا و اروپاییها در منطقه بزرگتر غرب آسیا در چارچوب تأمین منافع و امنیت ملی ایران استفاده کرد.