انتقاد رضا کیانیان از محمود احمدینژاد و دیگران بهخاطر ضربه زدن به تئاتر شهر
رضا کیانیان که از پیش از انقلاب تا به امروز با بازی در بخشی از آثار درخشان تئاتر شهر در سالنهای گوناگون روی صحنه رفته، از ناملایماتی سخن میگوید که در طول سالیان متمادی بر این مجموعه رفته است؛ او از جمله، به تصرف پارکینگ تئاتر شهر در زمان شهرداری محمود احمدینژاد اشاره میکند.
او معتقد است اگر تاریخنگاری تاریخچهای درباره تئاتر شهر بنویسد، معلوم میشود در طول این همه سال چه بلاهایی که بر سر این مجموعه آمده است!
کیانیان میگوید: «قاعدتا «تئاتر شهر» در هر شهری، پیشانی فرهنگی آن شهر محسوب میشود و این چنین است که همه شهرهای مهم دنیا به «تئاتر شهر» خود مینازند. از سوی دیگر همه میدانیم که سینما فرزند تئاتر است و تمام مکاتب مهم از تئاتر به سینما رفتهاند. بنابراین اهمیت تئاتر و «تئاتر شهر» هر شهری کاملا مشخص است.»
این بازیگر در ادامه ماجرایی منسوب به پیتر بروک، کارگردان سرشناس تئاتر جهان نقل میکند.
کیانیان هرچند درباره درستی این داستان تردید دارد ولی این را میداند که چنین ماجرایی حتی اگر هم صحت نداشته باشد ولی نشانگر اهمیتی است که «تئاتر شهر» در هر شهری دارد.
او این داستان را این چنین تشریح میکند: «گفته میشود پیتر بروک که برای اجراهایش بازیگرانی از کشورهای گوناگون دعوت میکرد، برای اجرای یکی از نمایشهایش به دنبال چند بازیگر ایرانی، به ایران سفر میکند . بروک از یک راننده تاکسی میخواهد که او را از هتل محل اقامتش به تئاتر شهر برساند ولی وقتی متوجه میشود آن راننده، نشانی تئاتر شهر را نمیداند، میگوید مرا برگردان! شهری که راننده تاکسیاش «تئاتر شهر» آن را نداند، تئاتر ندارد!»
کیانیان در ادامه از ناملایماتی میگوید که تئاتر شهر در دورههای گوناگون فعالیت خود با آن رو به رو شده است: «تئاتر شهر ما هر روز مورد یک نامهربانی قرار گرفته است. بازسازی آن به بیسلیقهترین شکلی رخ داده، به بهانه تزیینات تازه، تزیینات قدیمی آن را از بین بردند، دور تا دور آن محل تجمع معتادان و بیخانمانها شده. حالا هم که ضلع شمال و غرب آن پر از دستفروش شده که گاهی آنچنان کثیف و شلوغ هستند که فضایی ایجاد کرده که به همه چیز شبیه است به جز «تئاتر شهر».»
کیانیان از ناامنیهای دور و بر تئاتر شهر برای خانوادهها هم متاسف است: «شما بگویید یک خانواده در ساعتهای پایانی شب بعد از دیدن یک نمایش، موقع خروج از تئاتر شهر، چه امنیتی دارد؟!»
او تحصن هنرمندان تئاتر را در اعتراض به ساخت ایستگاه مترو در دهه هشتاد یادآوری میکند: «آن زمان اعتراض کردیم که در کنار تئاتر شهر ایستگاه مترو ساخته نشود. ظاهرا اعتراض ما را پذیرفتند ولی در نهایت کار خود را کردند. یعنی تئاتر شهر هیچ اهمیتی ندارد!»
کیانیان از تصاحب پارکینگ تئاتر شهر به عنوان دیگر نامهربانی که بر این مجموعه روا داشته شده هم یاد میکند: «زمانی که محمود احمدینژاد شهردار تهران بود، پارکینگ تئاتر شهر را به بهانه ساخت مسجد تصرف کردند و بعد دیدیم در دوره شهرداری قالیباف، به جای آن پارکینگ مجتمعی فرهنگی ساختند، مکانی که بیاستفاده مانده است و فقط در این بین پارکینگ تئاتر شهر از بین رفت!»
این بازیگر از تلاشهای شورای شهر قبلی برای سر و سامان دادن به وضعیت پیرامونی تئاتر شهر هم میگوید: «شورای شهر پیشین تلاش کرد اطراف تئاتر شهر را پاکسازی و دستفروشان را از دور و بر آن دور کند ولی عمرش قد نداد که این کار را به انجام برساند در صورتی که در همان تحقیقاتی که در آن مقطع انجام شد، معلوم شد کل پارک دانشجو جزو محدوده تئاتر شهر است و اگر به این مجوعه باز گردانده شود، میتوان فضای آن پارک را هم که دچار انواع فسق و فجور است، از وضعیت اسفانگیز فعلی نجات داد.»
کیانیان در ادامه سری هم به داخل تئاتر شهر میزند و از آثاری سخن میگوید که در این چند ساله در این مجموعه روی صحنه رفتهاند، مجموعهای که زمانی کار کردن در آن نهایت آرزوی هر هنرمند تئاتری بود: «اگر به اجراهای تئاتر شهر نگاهی بیندازید، خواهید دید که همه جور نمایشی در آن به صحنه میرود در حالیکه انتظار میرود این مجموعه، محل کار هنرمندان شاخص و آثار درجه یک باشد نه اینکه مانند یک تئاتر کوچک خصوصی همه جور کاری در آن اجرا شود. متاسفانه نه تنها فضای بیرونی تئاتر شهر بلکه فرهنگ درونی آن هم از بین رفته و حالا ساختمانی ترکخورده برایمان باقی مانده که ممکن است هر دم ترکهایش بیشتر هم بشود.»
کیانیان با همه اینها نومید نیست و معتقد است هنوز هم فرصت داریم تا تئاتر شهر را به جایگاه و هویت اصلی خود بازگردانیم تا بار دیگر پیشانی فرهنگی شهر ما شود.