تسریع رقابت چین و آمریکا بعد از جنگ اوکراین
ماجراجویی مسکو، روسیه را به یک بازیگر کوچک در درگیری بین اقتدارگرایی و دموکراسی تبدیل خواهد کرد.
کالین کلارک مدیر تحقیقات گروه سوفان و پژوهشگر ارشد مرکز سوفان در دیفنس وان مینویسد:بیشتر بحثهای مربوط به «رقابت قدرتهای بزرگ» از سه قدرت بزرگ آمریکا، چین و روسیه نام می برند. اما عملکرد رقت انگیز ارتش پوتمکین روسیه در طول تهاجم غیرقانونی این کشور به اوکراین، مسکو را چیزی بیش از یک قدرت درجه دو نشان داد. تنزل یک قدرت بزرگ فراتر از معناشناسی است و حاکی از تسریع رقابت بین دو قدرت باقیمانده است.
در حالی که روسیه دارای تسلیحات هستهای، ذخایر عظیم انرژی و کرسی در شورای امنیت سازمان ملل است، تحریمهای غرب اقتصاد این کشور را خفه میکند و اقدامات ولادیمیر پوتین، رهبر روسیه، وضعیت روسیه را به عنوان یک کشور منزوی تثبیت کرده است. انزوایی که روسیه در سیستم مالی بینالمللی با آن مواجه است، گزینههای کمی برای مسکو باقی میگذارد و مطمئناً وابستگی آن به چین را عمیقتر خواهد کرد. همه اینها احتمالاً روندی را تسریع خواهد کرد که قبلاً در حال انجام بود: این تغییر به سمت جهانی دوقطبی، با رقابت ایالات متحده با چین، که هر یک مدل کاملاً متفاوتی از نظم جهانی را نشان می دهد.
وابستگی روسیه به چین به احتمال زیاد افزایش می یابد و از جهاتی شبیه کره شمالی می شود و مسکو مجبور می شود نقش خود را به عنوان شریک کوچک پکن بپذیرد. سایر کشورهایی که در این مدار قرار دارند عبارتند از ایران، سوریه، ونزوئلا، میانمار و بلاروس – گالری از کشورهایی که به سمت چین کشیده میشوند و در برابر غرب به رهبری ایالات متحده متحد میشوند. جنگ پوتین، کرملین را در مقولهای جداگانه قرار داده است، دستهای که عمداً غیرنظامیان را هدف قرار میدهد و شواهدی از جنایات جنگی در تمام شهرهای اوکراین در سراسر کشور دارد. ادامه اطلاعات نادرست و دروغ گویی آشکار روسیه در مجامع چندجانبه مانند سازمان ملل متحد، حتی برای مسکو نیز دشوار است.
با وجود تمام ماجراجویی های روسیه در دوران پوتین، که قبلاً شامل تلاش هایی برای گسترش نفوذ در جنوب صحرای آفریقا و خاورمیانه بود، ضعف ارتش این کشور آشکار شده است. با گذشت تقریباً یک ماه از جنگ، مسکو مجبور شده است به سربازان وظیفه، مزدوران گروه واگنر و حتی اعضای شبه نظامی سوری وفادار به بشار اسد تکیه کند. نگرانی فزاینده ای وجود دارد که پوتین شاید به استفاده از سلاح های شیمیایی علیه غیرنظامیان متوسل شود.
در همین حال، این تهاجم، ناتو را دوباره نیرو بخشیده است به نحوی که هیچ رویدادی از حملات ۱۱ سپتامبر چنین نکرده بود. این ائتلاف در سالهای اخیر تحت فشارهای مختلفی قرار داشته است، از زمزمههای دونالد ترامپ درباره متحدان شکستخورده گرفته تا دیدگاه امانوئل ماکرون در مورد ساختار دفاعی اروپایی تا تصمیم ترکیه برای خرید موشکهای روسی. اما اکنون آلمان متعهد شده است که ۱۰۰ میلیارد یورو اضافی برای دفاع هزینه کند. فرانسه و بریتانیا نقش پررنگ تری را بر عهده گرفته اند. و حتی اعضای اقتدارگراتر ائتلاف – مجارستان، ترکیه و لهستان – عمدتا از اوکراین حمایت می کنند. فنلاند و سوئد بار دیگر در مورد صلاحیت درخواست دعوت برای پیوستن به ناتو بحث می کنند.
اما ادامه پیشرفت اجتناب ناپذیر نیست. هند هنوز به شدت به روسیه برای تسلیحات متکی است و ۶۰ درصد از تجهیزات نظامی خود را از مسکو خریداری می کند. در ژانویه، هند از رای گیری سازمان ملل در مورد تهدید روسیه برای اوکراین خودداری کرد. و گزارشهای اخیر حاکی از آن است که هند راهحلی برای خرید نفت روسیه پیدا میکند. بنابراین، اگرچه هند، یکی از سرسختترین حامیان عدم تعهد در طول جنگ سرد، به پیکربندیهای جدیدی مانند کواد پیوسته اما مقدر نیست که دهلی نو با اهداف سیاست خارجی غرب، کاملاً گره بخورد حتی در مواردی مانند حمله روسیه به اوکراین که سیا و سفید بخوبی از هم تفکیک شده اند.
ایالات متحده همچنین در حال ارزیابی مجدد برخی از روابط فعلی خود با توجه به تلاش های تهاجمی برای قطع عرضه انرژی روسیه است. مقامات آمریکایی اخیراً به ونزوئلا سفر کردند تا با نیکلاس مادورو، درباره افزایش صادرات نفت برای کاهش فشار بر بازارهای جهانی گفتگو کنند. به همین ترتیب، ظاهراً گفتگوهایی در دولت بایدن در مورد ارتباط با عربستان سعودی، تولیدکننده نفت و متحد دیرینه ایالات متحده وجود داشته که به دلیل نقشی که محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در دستور قتل جمال خاشقجی ایفا کرد، در این روابط فاصله ای افتاده بود.
در حالی که بسیاری از تشابهات جنگ سرد جدید بین ایالات متحده و چین ممکن است بیش از حد برآورد شده تا حدودی زیاده بکار رفته باشد، از نظر ساختار سیستم بین المللی، اشتراکات آشکاری وجود دارد که نادیده گرفتن آنها غیرممکن است. صف بندی تحت رهبری ایالات متحده در درجه اول دربردارنده دموکراسی ها خواهد بود، اما شامل کشورهای غیردموکراتیک، از جمله متحدان در خاورمیانه و آفریقا نیز می شود. به اصطلاح “کشورهای میانه”، آن دسته از کشورهایی مانند ترکیه و اندونزی که نه قدرت های بزرگ هستند و نه دولت های ضعیف، مورد استقبال و دلجویی واشنگتن و پکن قرار خواهند گرفت. برخی کشورها نیز در بین آتش متقابل چین و آمریکا گرفتار خواهند شد، اما منافع اقتصادی و ترتیبات دیپلماتیک طولانی مدت و همچنین تعهد پکن برای نادیده گرفتن نقض حقوق بشر به نام “حاکمیت ملی”، کشورهایی که در این بین و در حاشیه مانده اند را به سمت قطب چین جذب خواهد کرد.
پوتین با تلاش برای بازآفرینی شکوه اتحاد جماهیر شوروی سابق، سقوط روسیه را تسریع کرد، ضعف های کرملین را تشدید کرد و دولت-ملت ها و شرکت های چند ملیتی را برای به حاشیه راندن مسکو سوق داد. چین تنها راه نجات مشروع روسیه است، نقشی که به نظر می رسد پکن مشتاق ایفای آن است و مشتاق تجارت کمک های اقتصادی و نظامی برای حاکمیت در بلوک اقتدارگرا است. پیامدها برای همسویی مجدد ژئوپلیتیک قابل توجه است.
پوتین جنگ در اوکراین را بخاطر طمع آغاز کرد. پس از چندین حمله قبلی روسیه – در گرجستان در سال ۲۰۰۸، در کریمه در سال ۲۰۱۴، در سوریه در سال ۲۰۱۵ – مسکو نسبتاً سالم از معرکه گریخت. نتیجه این بود که پوتین را جسورتر کرد تا به دنبال فتوحات بیشتر برای بازآفرینی «روسکی میر» یا «دنیای روسیه» در تلاش برای گسترش مناطق نزدیک روسیه در خارج از کشور باشد.
پوتین قمار کرد، ریسک بزرگی را متقبل شد و به نظر میرسد مطمئناً میبازد. در این روند، پوتین نه تنها نتوانست به هدف خود دست یابد، بلکه در نهایت به نابودی روسیه سرعت بخشید و اطمینان داد که مسکو تحت هژمونی پکن قرار گرفته است و ستون فقرات یک قطب اقتدارگرای رو به رشد در سیستم بینالملل را تشکیل میدهد. غرب به دنبال این است که بر روی نیروی محرکه و روحیه جنگنده ای که اوکراین و شهروندان شجاع آن از خود برای ارزش های غربی و “تولد جدید آزادی” نشان داده اند، سرمایه گذاری کند.