فرش افغانستان را به جای فرش ایران میفروشند!
هر کجای صنعت فرش ایران که دست میگذاری، درد میکند. دردی مزمن که به امروز و دیروز برنمی گردد؛ به امسال و پارسال هم. درد کهنهتر از 5 سال و 10 سال پیش است. صدای این درد را میتوان در موزه فرش ایران در نبش خیابان فاطمی و کارگر هم شنید؛ آنجا که «محمدجواد اینانلو»، مدیر موزه ملی فرش ایران میگوید: «کمتر کسی موزه ملی فرش را میشناسد.» یا آنجایی که «عباس عرسین» فعال حوزه فرش از دعوت طالبان برای جذب فرشبافان ایرانی خبر میدهد و میگوید از او که فرشبافی پیشینهای 200 ساله در خانوادهاش دارد هم دعوت به کار شده است.
او میگوید: «متأسفانه فرشهای افغانستان به صورت قاچاق وارد ایران میشوند و به جای فرش ایرانی به فروش میروند؛ فرشهایی که کیفیت پایینی دارند و نام فرش ایرانی را خراب کردهاند؛ فقط به این دلیل که فرش ایران چون از دیزاین و طراحی عقب مانده و دیر وارد این حوزه شده است، برای همین قالیهای از مد افتاده به ایران برمیگردد. بعضی از این فرشها هم از نوع ماشینی و هندی هستند که به نام فرش ایرانی فروش میروند.» خبر ساخت یک شهرک فرش در کابل هم به گوش فرشبافان ایران رسیده که به دلنگرانیهای آنها افزوده است.
این فعال حوزه فرش، به رفتن مرمتکاران فرش به کشورهای همسایه مثل ترکیه، پاکستان و افغانستان اشاره میکند و میگوید: شغل مرمت فرش در ایران خشکانده شده است و بسیاری از ایران رفته اند و برگرداندن آنها کار راحتی نیست. او دلیل این مهاجرت را موافقت نکردن با بازگشت فرشهای صادر شده میداند.
او میگوید: « تا 12 -10 سال قبل 500 نفر برای مجموعه آنها فرش مرمت میکردند اما الان این تعداد به 100 نفر رسیده است.»
رج به رج از قاجار تا امروز
عرسین این حرفها را به بهانه برگزاری نمایشگاهی از فرشهای قدیمی و مدرن مجموعه خانوادگیاش، در موزه ملی ایران به خبرنگاران حاضر در نشست خبری میزند. نمایشگاهی که 160 فرش را رج به رج از دوره قاجار تا به امروز به نمایش عموم گذاشته است.
دلبری فرشهای سلطان آباد
سلطان آباد این روزها اسم دیگری هم دارد؛ اراک. اما دنیا فرش زیبایش را همچنان به نام سلطان آباد میشناسد. خواهان و خاطرخواه هم کم در اروپا و امریکا ندارد. فرش سلطان آباد در نمایشگاه در حال برگزاری در موزه ملی فرش هم صدای بلندی دارد و هر مخاطبی را به خود جلب میکند. نخستین فرشی هم که چشم خبرنگاران را میگیرد، فرش سلطان آبادی است که بیش از 100 سال پیش توسط شرکت زیگمر آلمان سفارش داده میشد؛ فرشی با رنگ آبی، صورتی و کرم که نمای دیگری به سن سالن موزه ملی داده است. یک میز و دو صندلی هم روی آن قرار دارد تا نشان بدهد این فقط قالی کرمان نیست که هر چه بیشتر پا بخورد، قیمتیتر میشود. قدیمیترین فرشی که در این نمایشگاه میتوانی روی آن قدم بزنی و بر قیمتش بیفزایی فرش عثمانی است.
فرش قاجاری تهران
رنگ و طرح فرش قاجاری تهران مثل آهن ربا مخاطبان را در میان دهها فرش به سمت خود میکشاند.
عباس عرسین هم آنرا به دلیل طرح و رنگ آمیزی چشم نوازش، خاصترین فرش این نمایشگاه میداند. به گفته او، این فرش ابریشمی منحصر به فرد است و نسخه دیگری ندارد یا حداقل او و خاندانش تاکنون چنین فرشی را برای دومین بار ندیدهاند. عرسین میگوید: نمیدانم این فرش زیبا با این رنگ آمیزی سحرآمیز در دوره قاجار توسط کدام شهروند بافته شده است، چون امضا ندارد.
او می گوید: «این فرش را از یک کلکسیونر امریکایی خریده است. فرش قاجاری تهران 40 سال در مجموعه آن کلکسیونر نگهداری میشده است.»
این نمایشگاه، مجموعهای از 160 تخته فرش از عثمانی تا قاجار به همراه تعدادی فرش مدرن است که با هدف معرفی نوآوری و خلاقیت در تکنیک بافت در موزه فرش تهران به نمایش گذاشته شده است.
فرش عروس باف
فرش عروس باف یک تکه از چهار فرش است که روی آن نوشته شده مبارک باشد، سنه 1274.
فرش عروس یک تکه شامل یک سرانداز، خود قالی و دو کناره است. این فرش زیبا را احتمالاً نوعروسی، 174 سال قبل در سنجاب کردستان، برای خودش میبافد. شاید هم دختر خانی برای عروسیاش سفارش میدهد. عرسین میگوید: «فرشهای عروسباف، بافت ریزتری نسبت به سایر فرشهای منطقه داشتهاند.» قدیمیترین فرش این نمایشگاه متعلق به دوره عثمانی است.
او دلیل برگزاری چنین نمایشگاهی با بودجه شخصی خود را افزایش رفت و آمد بیشتر مخاطبان به موزه فرش اعلام میکند و میگوید: «این فرشها آن زمان برای صادرات بافته شده یا کمپانیها آنها را سفارش دادهاند. به دلیل قیمت بالا توجیه اقتصادی ریالی نداشت و با یورو خرید و فروش میشد. مشتریها معمولاً صاحبان قصرها و متمولها بودهاند؛ فرشهایی که بعد از مدتی به افراد دیگری فروخته میشد.»
عرسین این فرشها را یا در حراجیها پیدا میکند یا مشتریان ثابتش به او پیشنهاد خرید میدهند.
بسیاری نمیدانند موزه فرش کجاست!
محمدجواد اینانلو، مدیر موزه ملی فرش، دلیل برگزاری این نمایشگاه را نیاز موزه به روایتگری میداند.
او با اشاره به ظرفیتسازی رویدادها برای دسترسی به روایت فرشها، میگوید: برای مثال میدانیم که فرش تهران داریم اما هیچگاه نیامدیم ببینیم قصه فرش تهران چیست. به عنوان مثال قصه فرش پازیریک را که دست راست ورودی موزه است نمیدانستیم، بعد از برگزاری رویداد متوجه شدیم بین زندانیان زندان قصر بافته شده و به موزه آمده است. به این ترتیب از خروجی رویدادها به برگزاری کارگاه میرسیم و از کارگاه روایت را استخراج میکنیم. او از تولید قصه فرشها به چهار زبان انگلیسی، فارسی، عربی و چینی خبر میدهد که البته با کمبود اعتبار روبهرو شده است.
به اعتقاد مدیر موزه ملی فرش ایران، رویداد تنها عاملی است که میتواند موجب جذب بازدیدکننده شود. ١٠١ اثر در موزه داریم، این تغییرات و اتفاقات جدید است که جذب مخاطب میکند؛ البته بیش از ٢٠٠٠ اثر در مخزن است.
مدیر موزه ملی فرش ایران خود را مخالف نمایش جَسدوار فرش میداند و میگوید: باعث ناراحتی من است که بسیاری موزه فرش ایران را نمیشناسند. هدف مهم خود من این است که وقتی میگویند موزه فرش کسی نپرسد، موزه فرش کجاست؟!