محمد مهاجری:کاظم صدیقی؛ سلبریتی بدشانس سال ۱۴۰۳ /حامیان طلبکار او می گویند انقلابیون خطا می کنند و کسی حق ندارد بگوید بالای چشم شان ابروست
فعال سیاسی اصولگرا نوشت: ماجرای آقای صدیقی فرصت طلایی است برای بزرگان روحانیت و حوزههای علمیه که سازوکار حاکم و جاری را مورد مطالعه قرار دهند و نگذارند میراث بزرگانی چون شیخ عبدالکریمحائری,آیتالله بروجردی و دیگران توسط افرادی که به اعتراف خود،ساده لوحانه به این و آن اعتماد میکنند بر باد رود.
محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا یادداشتی در کانال تلگرامی خود تحت عنوان «سلبریتی بدشانس سال۱۴۰۳» منتشر کرده که متن آن به شرح زیر است:
سلبریتی سال، بی تردید حجت الاسلام کاظم صدیقی است. اما تبدیل شدن او به سلبریتی فقط بخاطر سند زدن باغ مجاور حوزه علمیه نبود.
افرادی لابد در لباس مشاوران دلسوز با ناشیگریهای خود ،پروژه سلبریتیسازی را تکمیل کردند و با راهنماییهای غلط، او را در دامی انداختند که هر لحظه تنگتر شد و همچنان ادامه دارد.
دوستانی که نقش خالهخرسه را بازی کردند حتی در ویدیوی عذرخواهی آقای صدیقی، او را به سمت حقبهجانب بودن سوق دادند. حال آنکه اشتباه شیخ فقط در اعتماد نابجا نیست. ریشه های عمیقتری دارد که چه در جایگاه مدیریت حوزه بماند چه نماند، در آینده آشکارتر خواهد شد.
اتفاقا ماجرای آقای صدیقی فرصت طلایی است برای بزرگان روحانیت و حوزههای علمیه که سازوکار حاکم و جاری را مورد مطالعه قرار دهند و نگذارند میراث بزرگانی چون شیخ عبدالکریمحائری,آیتالله بروجردی و دیگران توسط افرادی که به اعتراف خود،ساده لوحانه به این و آن اعتماد میکنند بر باد رود. لااقل در موضوع مورد بحث باید میزان اهلیت علمی آقای صدیقی برای تاسیس و مدیریت چنین حوزه ای روشن شود.
مطمئنا بسیاری از روحانیون عالیرتبه، طلاب و حتی طلبه های مدرسه آقای صدیقی از اقدامات و عملکرد او متاسف و متاثرند. این تاسف و تاثر آنگاه افزوده میشود که عدهای با انقلابی خواندن او بدنبال ماستمالی کردن قضیه اند.
گفته اند «حسنات الابرار، سیئات المقربین» پس اگر آقای صدیقی انقلابی است جرمش بسیار بزرگتر از دیگران است. توقع آن بود که مدافعان باندی-جناحیاش خصوصا بخاطر انقلابی بودنش خودشان مدعی او میشدند و دستکم او را بخاطر ناتوانی در مدیریت و شبهه سوء استفاده، وادار به کنارهگیری میکردند.
حالا معلوم شده که صدیقی یک فرد نیست بلکه یک جریان سیاسی است. این جریان آنقدر طلبکار است که میخواهد چنین جا بیندازد که انقلابیون میتوانند خطا کنند و کسی هم حق ندارد به آنها بگوید بالای چشمشان ابروست.
خلاصه آنکه اگر دوستان نادان، شیخ را به مسیری که مصلحت خودش و روحانیت بود هدایت میکردند و ضربه موثری را که او به روحانیت و نظام زد، گوشزد میکردند الان او ناگزیر نبود که برای جبران هر اشتباه، یک اشتباه تازه مرتکب شود.