آیا پیام مشارکت بسیار پایین در انتخابات تهران را گرفته ایم یا مثل وزیر کشور آن را حماسه می دانیم؟
دور دوم انتخابات مجلس در برخی شهرها بهویژه تهران نتایج عجیبی داشت.
متاسفانه هنوز آمار رسمی از درصد مشارکت در حوزههای دور دوم اعلام نشده؛ ولی تمرکز افکار عمومی روی تهران است. هم به عنوان پایتخت و هم به عنوان بزرگترین حوزه انتخابی کشور و هم از حیث اهمیت نامزدهایی که رأی میآورند. این نسبت یک سوم مشارکت در دور اول و حدود ۷ درصد واجدین حق رأی است. البته بهطور متعارف در دور دوم ریزش مشارکت صورت میگیرد، ولی ریزش در این حد اصلا عادی نیست.
در دور اول انتخابات اخیر در تهران از کل رأیدهندگان فقط یک سوم در دور دوم به پای صندوق آمدند حتی آنانی که در دور اول به نامزدهای راه یافته به دور دوم رأی دادند نیز بعضا در دور دوم پای صندوق نیامدند، به همین خاطر است که میبینیم مجموع آرای ۳۲ نفر راه یافته به دور دوم افزایش نیافته است.
نکته مهمتر وجود ۳۳۷۲ نفر نامزد نمایندگی تایید شده است که اساسا انتخابات را بیمعنا کرده است. اگر از نفر ۱۷۰ به بعد را حضورهای صوری و خانوادگی و رفاقتی و غیر سیاسی بدانیم، حدود ۳۲۰۰ نفر نامزد غیر سیاسی بوده که مردم معمولا به آنان تک رأی دادهاند، که از ۳۵۰۰ رأی تا ۳۳ رأی به نفر هر یک از آنان تعلق گرفته است.
روشن است که رایدهندگان به این نامزدها منطقا در مرحله دوم پای صندوق نخواهند آمد، چون هدف آنان از ابتدا هم حضور انتخاباتی به معنای متعارف نبوده. مگر ممکن است کسی وارد انتخابات جدی در تهران شود و فقط ۳۵۰۰ (یک دو هزارم واجدین حق رأی) یا حتی ۳۳ رأی بیاورد؟ معلوم است که اینجا اهداف دیگری در میان بوده است. در نتیجه باید نسبت به واقعی بودن معنای سیاسی آن مشارکت پایین در دور اول نیز شک کرد، و مشارکت واقعی را معادل همین مرحله دوم دانست.
البته در مرحله دوم نکته مهم دیگری نیز وجود دارد، زیرا نوعی شلختگی در کنش سیاسی دیده میشود. جابهجاییها و شکست و رأی آوردنها نشان میدهد که اختلافات میان اقلیت اصولگرایان، بیش از آنکه شفاف باشد، ناشی از زد و بندهای پشت پرده است. هنگامی که آرای افراد منتخب به ۳ تا ۴ درصد کل واجدین حق رأی میرسد، دیگر شاهد رقابت شفاف نخواهیم بود، بلکه با توافقات غیر شفاف و زد و بندهای سیاسی میتوان تعدادی از مردم را مجاب به رأی دادن یا رای ندادن به افراد مورد نظر کرد و نتیجه را در پشت صحنه سیاست تعیین نمود.
بنابراین انتخابات تهران که رکن اصلی انتخابات کشور است، نه واجد معنای رقابت شفاف و نه واجد برنامه سیاسی بود، و از همه مهمتر واجد مشارکت معنادار و مثبت نیز نبود. راه یافتن به مجلس با آرای کمتر از ۳درصد، زنگ خطری جدی است که برخی از اصولگرایان آن را شنیدند، ولی کافی نیست و باید در سیاستهای جاری نیز تجدید نظر شود، و الا آثار و تبعات این وضع را در ناامیدی از اصلاح امور خواهیم دید و این خسارت سنگینی برای کشور است.