به نظرم شهر ارتباطی را با نسبت آشنایی، و شهر غیر ارتباطی را با نسبت غریبگی و ناشناختگی می توان فهمید. ساکنان شهر ارتباطی مخاطبان فعال، و کنشگر و مخاطبان شهر غیر ارتباطی مصرف کننده های انفعالی ارتباطات هستند. به یک معنا نظام ارتباطی در آن شکل نمی گیرد و به این اعتبار است که زمانی می خواهیم از منظر اخلاقی به شهر و فرهنگ شهری نگاه بکنیم باید جایی برای ارتباطات در نظر بگیریم. زیرا شهر بیشتر از آن که یک ساخت کالبدی باشد، که مردم در آن زندگی می کنند، یک مامن و پناهگاه هم هست
سخنرانی دکتر هادی خانیکی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در مراسم رونمایی از «کتاب اخلاق و فرهنگ شهرنشینی» در موسسه رحمان، در حوزه ارتباطات، حاوی مطالب تامل برانگیز است. به این معنا که امروزه تمدن بدون ارتباطات شهری به معنای اعم و اخص آن موضوعی منتفی است. تعامل و ارتباط نیز از زمره مولفه های بسیار حیاتی هستند که به نظر می رسد به ویژه نظام رسانه ای کشور در دو حوزه دولتی و خصوصی اغلب نمی توانند آن را نمایندگی کنند. به گزارش خبرآنلاین، خانیکی در صحبت های خود به دو سوال مهم اشاره می کند: اول: « نسبت بین، ارتباطات، اخلاق و شهرنشینی چیست؟ همچنین بر اساس یک نگاه اخلاقی به شهر و یا فرهنگ شهری، ارتباطات و مولفه های ارتباطاتی در آن چگونه هستند، و چگونه باید باشند. به عبارت دیگر می خواهم به این سوال نیز پاسخ بدهم که مولفه های یک شهر ارتباطی چیست؟ و سوال دوم «اگر اخلاقی نیز به مساله نگاه بکنیم، اخلاقا حوزه عمومی در شهرهای جدید ما کجا است؟و چقدر شهروندان، حکمرانان، نهادهای مدنی یا نهادهای سیاسی به این مساله حساس هستند، که مساله شهروند امروز مساله زندگی است؟» متن گزارش حاضر که از روی فایل صوتی سخنرانی دکترخانیکی در موسسه رحمان پیاده شده، در زیر از نظرتان می گذرد:
شهر فضایی که شهروندانش توانایی ارتباطی دارند
خانیکی ابتدا، به فضای شهر و تعریف آن پرداخت و گفت: « شهر از منظر اخلاقی فضایی است که شهروندانش، توانش ارتباطی دارند؛ به این معنا که دارای قدرت گفت و گو با یکدیگر هستند. دنیاهای شهروندان به سوی یکدیگر گشوده است، امکان داد و ستد و تعامل با یکدیگر دارند. فرد و جامعه به هم پیوسته هستند. از این منظر نقاط تلاقی پیدا کرده، تنوع و تفاوت میان آنان، به رسمیت شناخته شده است. انسان با طبیعت به تعادل می رسد ، و می تواند با آن حرف بزند. انسان می تواند با خودش، و خدای خودش حرف بزند و از این نظر شباهت دارد با عرفان پویا که جناب دکتر پیران نیز به آن اشاره کردند. به این معنا، اخلاق و اجتماع، در چنین شهر ارتباطی ای، پیوند برقرار می کنند.»
او افزود: «اگر بخواهم حرفم را قابل اندازه گیری کنم، باید بگویم در چنین فضای شهری، امکان گفت و گو فراهم می شود. اما از منظر ارتباطی اگر به موضوع نگاه کنم می بینیم پیاده رو در برخی خیابان ها وجود ندارد؛ عابر پیاد برای عبور و مرور یا باید خطر کرده و از خیابان عبور کند، یا در همان نقطه بایستید. از این رو در چنین شهری که امکان ارتباط با خطرهایی همراه است. زمانی که جوانان شهر تصمیم می گیرند برای خود مکان های گفت و گو ایجاد بکنند، خانه های قدیمی را پیدا می کنند، چند نفر با هم جمع می شوند، کافه ای می زنند، در آن گالری ای ایجاد می کنند، مراسم سخنرانی برگزار می کنند، اما شاهدیم چنین فضاهایی تعطیل می شود به نحوی که رئیس دانشگاه نیز خواستار تعطیلی چنین فضاهایی می شود.»
ناهمسازی و بدقوارگی
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به «ناهمسازی و بدقوارگی» شهر می گوید: «خیابانی به نام ۳۰ تیر وجود دارد. این خیابان نخستین خیابانی است که در مشروطه ایجاد و در فضای مشروطه ساخته شده است. به همین دلیل مشاهده می کنید که در آن به طول کامل همپذیری و گفت وگویی که در دوران مشروطه وجود دارد، به چشم می خورد؛ خیابانی است که در آن مسجد، کنیسه، و آتشکده در کنار یکدیگر وجود دارد. در آن خیابان نخستین نهادهای مدنی شکل گرفته مانند سندیکای چاپ، روزنامه ها، احزاب، و … هنوز این مکان ها را مشاهده می کنیم. خیابانی که کافه هایش، کافه های روشنفکری ای بوده که در آن از موضوعات مختلف صحبت می کردند.»
او درادامه به عملکرد «مثبت مدیریت شهری، که خیابان ۳۰ تیر را سنگفرش کرده و محیطی مناسب برای شهروندان ایجاد کرده» می گوید: « حال این خیابان سنگفرش شده که در آن امکان نشستن شهروندان کنار یکدیگر را فراهم کرده اند، ولی از امنیت لازم برخوردار نیست. تجربه ای که دخترم داشت و می خواستند موبایلش را در یکی از رستوران های آن جا بربایند. به همین دلیل فضای گفت و گو از میان می رود. از این رو شهر، تنها به معنای این نیست که امکان تردد در آن فراهم شود. بلکه تامین امنیت کافه ها و رستوران ها بسیار مهم است. در دنیای دیجیتال نمی توان گفت وقتی رستوران می روید، موبایل هایتان را همراه خودتان نبرید چون ممکن است، از سوی برخی قاپیده و سرقت شود. امنیت مقوله ای است که ارتباطات فیزیکی را در کنار امنیت انسانی تامین می کند و حوزه عمومی به عبارتی در آن، وجود دارد.»
شکل گیری شهرهای غیر ارتباطی سرشار از ستیز
این استاد دانشگاه در ادامه با طرح این سوال که «با نگاه اخلاقی، حوزه عمومی در شهرهای جدید ما کجا است؟» گفت: « با توجه به این سوال باید بگویم که در کنار شهر ارتباطی، شهر غیر ارتباطی خیلی رشد کرده است. شهر غیر ارتباطی، شهری است بدقواره، که در معرض رشد نامتوازن، ناموزون، و ناهمزمان با علائم اختلال های اخلاقی و رفتاری و ارتباطی قرار دارد. شهر غیر ارتباطی، شهری است با ذهنیت های آماده برای ستیز و دعوا که سرشار از مال باختگی ها و همه چیز باختگی ها، و سرشار از از دست دادن سرمایه های اجتماعی، سرشار از ازدست دادن امیر، و سرشار از مشارکت های از دست رفته است. شهر غیر ارتباطی شهری است که بار تاریخ خودش را به دوش نمی کشد. چندپاره بوده، و بین برون و درون اش اختلاف وجود دارد. اگر حمل بر گرایش های محلی گرایانه نشود، چون من مشهدی هستم، یک بار دیگر آن شعر بهار را می خواندم که در ذم تهران می گوید:
شهری برون پرهلهه
لیک از درون چون مذبله
افعی نهفته در سله
کفچه نهفته در سبد»
خانیکی افزود: «به عبارت دیگر بهار بیرون شهر را با درون شهر تا این اندازه متفاوت می بیند. عوالم نامتجانس در شهر زیاد به چشم می خورد. شهر تهران از هیات موزائیک واری از نظر فضایی برخوردار است. بیرونی رسمی و پرتکلف دارد که متاسفانه این امر در حکمرانی شهری به وضوع مشاهده می شود. به نظر من شهرهای از روی بیلبوردهای شهری می توان نتیجه گرفت که شهر از چه نوع مدیریت شهری برخوردار است. چه چیزهایی مهم و چه چیزهایی غیر مهم هستند. همین چندی پیش زمانی که تهران می خواست چهره شاعرانه اش را نشان بدهد، مشاهده می کردید که آقای شفیعی کدکنی و کسانی که برای شما ناشناس هستند، بر روی بیلبوردهای شهر بودند. ظاهرا شفیعی کدکنی و اخوان ثالث را گنجانده بودند تا بقیه اسامی برجسته شود. ظاهر شهر با باطن شهر متفاوت است. قطبی شده و تکه تکه، و متکثر است. و در آن ضعف احساس تعلق به محیط وجود دارد.»
تمایز شهر ارتباطی با شهر غیر ارتباطی
او با تاکید بر این که تقسیم بندی اش « شامل شهر سنتی، مدرن، شبکه ای، اطلاعاتی، جهانی و در نهایت ایرانی می شود» گفت: « نمی خواهم بگویم اگر میزان استفاده از اپلیکیشن ها در شهر افزایش یافت، شهر ارتباطی نام می گیرد. به نظرم شهر ارتباطی را با نسبت آشنایی، و شهر غیر ارتباطی را با نسبت غریبگی و ناشناختگی می توان فهمید. ساکنان شهر ارتباطی مخاطبان فعال، و کنشگر و مخاطبان شهر غیر ارتباطی مصرف کننده های انفعالی ارتباطات هستند. به یک معنا نظام ارتباطی در آن شکل نمی گیرد و به این اعتبار است که زمانی می خواهیم از منظر اخلاقی به شهر و فرهنگ شهری نگاه بکنیم باید جایی برای ارتباطات در نظر بگیریم. زیرا شهر بیشتر از آن که یک ساخت کالبدی باشد، که مردم در آن زندگی می کنند، یک مامن و پناهگاه هم هست.»
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: «شهر را می توان بر اساس وضعیت سرمایه اجتماعی، نوع حکمرانی، مردم، و نحوه سامان دادن به زندگی اجتماعی مورد بررسی قرار داد. زیرا ارتباطات تعیین می کند که ما بر سر چه چیزی باید گفت و گو کنیم. از این رو اگر امروز می خواهیم از منظر اخلاقی به شهر نگاه بکنیم، منظورم کنترل شهروندان، یا مقید کردند شهروندان به آن حوزه هایی نیست که مسئولیت اش برعهده نظام حکمرانی و قدرت سیاسی است. ما هر گاه گمان می کنیم مشکلی در شهر بروز می کند، فکر می کنیم که با موعظه، نصیحت، و … آن وظایف بر زمین مانده از ناحیه نظام حکمرانی را باید شهروندان انجام بدهند. مانند این که خوب و خوش باشند و به موقع آشغال هایشان را بیرون بگذارند و …»
شهروندان چگونه و چه زمانی رشد می کنند؟
خانیکی سپس در پاسخ به این سوال که «رشد شهروندان آن جایی است که ببینند در اداره امور خود، دخیل هستند؟» گفت: « به نظرم در این زمینه خیلی رشد داشته ایم مانند این که مدیر ساختمان را مردم چگونه انتخاب ، یا او را چگونه پاسخگو کنند؟ در واقع بسیاری از نظام های اخلاقی ما به تدریج دارند در سطح خرد شکل می گیرند که در ماهیت متفاوت با وضعیت کلان روایت هایش است. در این جا می خواهم بگویم اگر امروز ما می خواهیم مساله ای را به عنوان مساله اخلاقی برای شهر مطرح بکنیم، باید بپرسیم که چقدر شهروندان، حکمرانان، نهادهای مدنی یا نهادهای سیاسی به این مساله حساس هستند، که مساله شهروند امروز مساله زندگی است؟ چگونه می تواند با پرداختن به وظایف اصلی اش، راحت زندگی بکند؟»
رونامه نگاری ستیز
او افزود: «زمانی که شهرداری تهران می خواست روزنامه همشهری را سامان بدهند، در یکی از جلسات مربوط به آن مرحوم کیومرث صابری، حرف جالبی را مطرح کرد و گفت از نظر من روزنامه شهری، باید روزنامه ای باشد زمانی که مردم آن را می خوانند، دلشان نلرزد و به دلهره نیفتند. در عالم ارتباطات یکی از ویژگی های خبر عنصر عجیب و نادر بودن آن و به ویژه ستیز است. در زمان آقای خاتمی که من وارد روزنامه کیهان شدم، در شورای سردبیری اش، یکی از روزنامه نگاران حرفه ای که تیترهای برجسته ای هم می زد، از او پرسیدم چه خبر؟ گفت امروز یک خبر خوب داریم. منظورش انفجار ساختمان مخابرات نزدیکی روزنامه کیهان در میدان امام خمینی بود. به این روزنامه نگاری، روزنامه نگاری ستیز می گویند که رسانه های ما ذیل آن زندگی می کنند.»
نتیجه گیری:
خانیکی در نهایت با جمعبندی از سخنان خود گفت: «بنابراین حرف اصلی من، زندگی گمشده شهروندان، «اخلاق و فرهنگ در شهر امروز» است هم از ناحیه برنامه ریزان و سیاست گذاران شهری و هم از ناحیه شهروندان. یاد خاطره ای افتادم که با همراه آقای دکتر معین در شیراز خدمت دوستی بودیم به نام آقای مجتبی کاشانی که با شعر خود مساله مدرسه سازی را در ایران به یک جنبش تبدیل کرد. او زمانی به شهر خاف رفت و فقر مردم را در آن جا دید. پس از آن منظومه خاف را سرود، و مدرسه هایی را با کمک آقای حاجی خانی و امثال آنان که امروز به بیش از ۱۰۰۰ مدرسه می رسد، ساخت. ایشان که اقتصاد خوانده و در این زمینه صاحبنظر بود، نگاه شاعرانه ای هم داشت، شغل اش در شرکت گاز بوتان بود. یک بار از او می پرسیدم که چه ارتباطی بین شعر و گاز و جود دارد؟ او می گفت که هر دو جانسوز هستند. البته با این جانسوزی اش هم کاری کرد کارستان. حرف او را می شود به حرف من برای حوزه شهر پیوند زد. او این شعر را دائم تکرار می کرد:
عشق را وارد کلام کنیم
و به هر عابری سلام کنیم
و هر چهره ای تبسم داشت
ما به این چهره احترام کنیم
هر کجا اهل مهر پیدا شد
ما در اطرافش ازدحام کنیم
به نظر من شاید بشود گفت که این شعر زیربنا و مولفه اصلی است برای این شهر. »