چندرسانه‌ای

عصر ایران: چهره های اصولگرا چرا اینقدر شهوت قدرت و رئیس جمهورشدن دارند؟/ کاندیداتوری همزمان دو چهره کاملا همسو چه معنایی دارد؟

چرا وقتی سعید جلیلی کاندیدای ریاست جمهوری می‌شود، علیرضا زاکانی هم برای رقابت با او وارد عرصۀ انتخابات می‌شود؟ مگر جلیلی و زاکانی هر دو اصول‌گرا و انقلابی و غرب‌ستیز نیستند؟ مگر هر دو مدافع نظریۀ ولایت فقیه و گفتمان اسلام فقاهتی و اسلام سیاسی نیستند؟

سایت عصرایران نوشت: پس چه اختلاف عمده و مهمی بین این دو نفر وجود دارد که هر دو در تلاش‌اند تا رئیس جمهوری اسلامی شوند؟ در دوره‌های قبلی انتخابات نیز همیشه چند اصول‌گرا نامزد ریاست جمهوری می‌شدند و گاهی نیز به یکدیگر می‌تاختند یا نهایتا با فشارهای پیدا و پنهان، یکی دو نفر آن‌ها مجبور به کناره‌گیری به نفع یک نفر خاص می‌شدند.

آدمیزاد علی‌القاعده نباید مشتاق به دوش کشیدن بار مسئولیت‌های سنگین باشد. به ویژه آدمی که خودش را دین‌دار و مومن می‌داند، باید پروای بیشتری در پذیرش مسئولیتِ مقام‌های سیاسی داشته باشد چراکه در آخرت حساب و کتابش سخت‌تر می‌شود.

ولی معلوم نیست چرا در کشور ما، کسانی که ادعای مسلمانی راستین دارند و اسلام و مسلمانی دیگران را قبول ندارند، این قدر به “نگرش اسلامی در قبال پذیرش ریاست” بی‌اعتنا هستند و همگی مشتاق نشستن بر تخت قدرت‌اند؟

وقتی الف و ب عمیقا همفکر و همسو هستند، چه دلیلی دارد رقیب هم باشند برای کسب ریاست؟ اتفاقا ب باید خدا را شکر کند که الف قبول مسئولیت کرده و دیگر مسئولیتی بر گردن او نیست.

در واقع سوال این است که چرا اصول‌گرایان محترم این قدر اصرار دارند حساب و کتاب خودشان را در آخرت سخت‌تر کنند؟ وانگهی، آقای زاکانی الآن شهردار تهران است. چرا مدت زمامداری‌اش در این مسند تمام نشده، به فکر نشستن بر مسندی دیگر و بالاتر است؟

آخرت‌باوری بیشتر در عمل مشخص می‌شود تا در حرف. وقتی اسلام تاکید کرده حساب و کتاب در آن دنیا سخت است و این سختی بر صاحبان قدرت و حکومت بیشتر است، چه دلیلی دارد مومنینِ مستقر در یک جناح سیاسی، بر سر کسب قدرت با یکدیگر رقابت کنند؟

آقای زید کاندیدا شده و نظراتش دربارۀ پیوند دین و سیاست و حکومت اسلامی و جامعۀ فقهی و غیره همانند نظرات آقای عمرو است. هر دو مدعی پیروی از خط امام و رهبری‌اند. پس دیگر چرا آقای عمرو هم باید کاندیدای ریاست جمهوری شود و خودش را در بلا و ابتلا بیندازد؟

هر انسانی در زندگی مکررا با امتحان‌های الهی مواجه می‌شود. تکاپو برای نشستن بر مسند قدرت، یعنی استقبال از امتحان‌های بیشتر و مکرر است. و چون انسان، مطابق ادبیات دینی، ضعیف و فراموشکار است و در معرض لغزش مدام، عقل مومنانه حکم می‌کند که آدمی مشتاق امتحان‌های اضافی و کثیر نباشد.

به‌ویژه اینکه در ادبیات و نگرش دینی بر این نکته تاکید شده است که آخرت هیچ کس تضمین شده نیست؛ حتی اگر آن آدم پسر پیغمبر باشد. پسر و همسر نوح هر دو از نظر قرآن از عرصۀ ابتلا ناکام بیرون آمدند.

ابتلا یعنی امتحان دادن. وقتی حال و روز نزدیک‌ترین افراد به پیامبران (مثلا همسر لوط) چنین بوده، چرا آدمی که خودش را مومن می‌داند و مسئول ادارۀ یک شهر 9 میلیون نفری است، باید مشتاق ادارۀ یک کشور 85 میلیون نفری باشد؟ آن هم وقتی که همفکران و همانندانش برای پذیرش این مسئولیت دوم و سنگین‌تر اقدام کرده‌اند.

قدرت صرفا ابزار التذاذ دنیوی نیست. التذاذ دنیوی هم صرفا در رقصیدن و شرابخواری و اموری از این دست متجلی نمی‌شود. “لذتِ ریاست” هم جزو التذاذات دنیوی است. برخورداری‌های مالی‌اش هم که به جای خود. به هر حال کسی از لذت ریاست و حکمرانی بهره‌مند می‌شود، اگر واقعا دیندار باشد، باید به این آموزه هم باور داشته باشد که کارش در آخرت برای عبور از پل صراط دشوارتر است.

در واقع قدرت این قدرها هم ارزش ندارد که آدم‌ها فشار قبر و دشواری حساب و کتاب اخروی خودشان را افزایش دهند. بویژه اینکه تجربه نشان داده که دولت‌های جناح اصولگرا در ایران، کارآمدی چندانی هم ندارند و در ذیل چنین دولت‌هایی، کار خلق‌الله بیشتر بر زمین می‌ماند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا