۳ چالش جدی سیاست خارجی دولت رئیس جمهور آینده/ نباید گذاشت جهان به حاشیهنشینی و انزوای ایران عادت کند
یک استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه نباید اجازه داد که دنیا به حاشیه نشینی و انزوای ایران عادت کند گفت: وقت آن رسیده که ایران تکلیف خود را با چند مساله اساسی در حوزه سیاست خارجی روشن کند و سیاست مماشات و کج دارو مریز در این موارد را کنار بگذارد.
یکی از موضوعات اساسی در تبلیغات و مباحث کاندیداهای ریاست جمهوری، سیاست خارجی ایران است. قرار است مناظره چهارم کاندیداها هم در روز دوشنبه بر محور سیاست خارجی باشد. بررسی برنامه ها و اظهارات کاندیدهای ریاست جمهوری در این روزها، نشان از ارائه برنامه جامع و مشخصی در حوزه سیاست خارجی ندارد. این موضوع در برنامه هفتم توسعه که هنوز بعد از ۲ سال فرایند تدوین و قانونی شدن را می گذراند هم دیده می شود. مساله اصلی این است که چرا سیاست خارجی ایران بعد از ۴ دهه که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد در یک فرایند باثبات و پایدار قرار نگرفته و ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی کشور به شدت با تحولات و روندهای سیاست خارجی گره خورده است. دولت های مختلفی آمده و رفته اند اما هنوز گره سیاست خارجی کشور باز نشده است. ادامه این شرایط در دولت آینده چه مخاطرات و چالش هایی را به کشور تحمیل می کند و دولت آینده با چه مسائلی در حوزه سیاست خارجی مواجه است. با علیرضا سلطانی، استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد سیاسی بین المللی در این خصوص گفت و گو کرده ایم.
چرا سیاست خارجی، در مقایسه با دوره های قبل از اهمیت و حساسیت بیشتری در رقابت انتخابات کاندیداهای ریاست جمهوری برخوردار شده است؟ نگرانی ها و مخاطرات سیاست خارجی ایران در شرایط کنونی ناشی از چه مسائل جدیدی است؟
در حدود ۲ دهه است که ایران و اقتصاد آن از گردونه تحولات و روندهای اقتصادی و تجاری و مالی بین المللی خارج شده است. سهم ایران از کیک اقتصاد جهان نه تنها بزرگتر نشده بلکه با وجود همه ظرفیت های اقتصادی بالا و کم نظیر، این سهم کاهش یافته و به ۳ دهم درصد رسیده است. این جدایی و کوچک شدن سهم ورای مشکلات و چالش های اقتصادی داخلی که به جامعه و مردم تحمیل گردیده، موجبات بی تفاوتی جهان به ظرفیت های ایران و عادت کردن به نبود ایران در روندها و تحولات جهانی در سطح قدرت های بزرگ و شرکت های بین المللی شده است. عادت کردن اقتصاد جهان به نبود نفت و گاز ایران و عدم تاثیرپذیری منفی از این شرایط، نماد این مساله است. واقعیت این است که جهان و اقتصاد جهانی بیش از این منتظر بازگشت ایران به شرایط طبیعی تعامل و همگرایی با عناصر فعال و سازنده خود در عرصه های اقتصادی و تجاری نمی مانند. ایران نباید با ادامه شرایط تنش زایی با دنیا و قرار داشتن در شرایط انزوا و استفاده از سازوکارهای غیرمعمول و پرهزینه، به عنصری ناامیدکننده و غیرقابل برگشت برای دنیا تبدیل شود به این معنا که نباید دنیا به نبود ایران در روندها، جریان ها و ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی و قرار داشتن در جبهه مقابل جریانها و روندهای سیاسی و اقتصادی عادت کند. این عادت کردن منجر به از بین رفتن فرصت های بسیار برای ارتقای توان رقابتی و بالفعل شدن توانمندی های داخلی رشد و توسعه اقتصادی می گردد. ادامه شرایط تنش زای کنونی و کنار بودن ایران از روندها و جریانهای روبه پیشرفت دنیا، بازگشت ایران به شرایط طبیعی به عنوان یک بازگیر فعال و موثر و سازنده در عرصه های بین المللی را سخت، پرهزینه و طولانی می کند. هرچه قدرماشینی در پارکینگ بماند و از آن استفاده نشود، امکان فعال کردن آن با توجه به فرسوده شدن و استهلاک قطعات آن بیشتر و پرهزینه تر است. تاکید می شود که نباید اجازه داد که دنیا به حاشیه نشینی و انزوای ایران عادت کند.
به نظر شما، دولت چهاردم و رئیس جمهور آینده با چه مسائل و چالش هایی در سیاست خارجی مواجه است و به عبارت دیگر اولویت و برنامه رئیس جمهور آینده در حوزه سیاست خارجی چه سیاست ها و راهبردهایی را باید شامل گردد؟
وقت آن رسیده که ایران تکلیف خود را با چند مساله اساسی در حوزه سیاست خارجی روشن کند و سیاست مماشات و کج دارو مریز در این موارد را کنار بگذارد. مساله اول، تعیین تکلیف مناسبات با آمریکا می باشد. هر دولتی روی کار می آید باید تلاش کند که مشکل مناسبات با آمریکا را رفع کند. رفع چالش با آمریکا فراهم کننده زمینه رفع چالش ها با اروپا و بسیاری از کشورهای منطقه است. ایران به واسطه مناسبات خاص با آمریکا، فرصت های بسیار منطقه ای و بین المللی چه سیاسی و چه اقتصادی را از دست داده است. از همکاری های اقتصادی با کشورهای منطقه گرفته تا مناسبات ایران با قدرت های بزرگی مانند چین و روسیه که موجب شکل گیری مناسبات خاص و عمدتا یک طرفه به زیان ایران شده است. کاهش سطح تنش با اسرائیل هم در گرو رفع این مساله می باشد. دومین مساله، تعیین تکلیف پرونده هسته ای است. چالش هسته ای ایران بیش از اندازه طولانی شده و هزینه های سنگینی را به کشور به لحاظ اقتصادی و امنیتی تحمیل کرده است. فارغ از هزینه های اقتصادی، ایران به لحاظ فنی به سطح قابل قبول و استاندارد بین المللی در دانش هسته ای رسیده است. زمان بسته شدن پرونده هسته ای با ورود رسمی به باشگاه دارندگان فن آوری ساخت سلاح هسته ای فرا رسیده است. دولت آینده باید آمادگی و شجاعت لازم برای تحقق این مهم را داشته باشد. سومین مساله حل چالش های مربوط به مناسبات ایران با نهادها و سازوکارهای قاعده مند بین المللی مانند FATF و نظام های مالی و پولی بین المللی و سازمان تجارت جهانی و غیره است که زمینه تشدید فشارها و محدودیت های بین المللی به ویژه در زمینه نقل و انقال پول، جذب سرمایه گذاری خارجی و تجارت بین المللی را فراهم ساخت است. مناسبات اقتصادی و پولی و تجاری محدود و ضعیف ایران در شرایط تحریمی آمریکا با وجود چالش های نهادی فوق با هزینه بسیار بالا انجام می گردد دولت آینده باید برای رفع این چالش های ۳ گانه برنامه و راهکار داشته باشد تا کشور بتواند در مسیر عادی و طبیعی حضور در عرصه بین المللی قرار گیرد. بدون رفع این ۳ چالش اساسی، امیدی به رفع ابرچالش های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داخلی نیست. خوشبختانه کاندیداهای ریاست جمهوری، به اهمیت و ضرورت سیاست خارجی توجه دارند اما واقعیت این است که تاکنون برنامه و سیاست مشخص و شفافی برای ساماندهی سیاست خارجی و رفع چالش های اساسی نشان نداده و عموما به کلی گویی و مهمتر از ان خوب و بد برجام پرداخته اند.
آیا دولت به معنای واقعی با توجه به ساختار تصمیم گیری سیاست خارجی در ایران قادر به حل چالش های مذکور می باشد؟
سیاست خارجی چندسالی است به پاشنه اصلی نظام سیاسی، ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران تبدیل شده است. بروز چنین شرایطی برای ایران و طولانی شدن این شرایط کمتر در دنیا تجربه شده است. کمتر از لحاظ تاثیرپذیری شدید ساختارهای اقتصادی و اجتماعی داخلی از مخاطرات و چالش های سیاست خارجی. غلبه پایدار نگاه ایدئولوژیک بر سیاست خارجی و نوسان نگاه عملگرایانه در این حوزه از یک سو و نگاه تک بعدی به ابعاد قدرت و کنشگری در سیاست خارجی یعنی قدرت نظامی از سوی دیگر مانع از شکل گیری یک پارایم توسعه محور مبتنی بر هزینه و فایده در سیاست خارجی ایران خصوصا در دو دهه اخیز یعنی از سال ۱۳۸۲ تاکنون شده است. به این شرایط نبود اجماع نسبی و وجود اختلافات بنیادی در بین جریان های سیاسی و ارکان قدرت در کشور را نیز باید اضافه کرد. بخشی از این اختلاف، مبنای اعتقادی و ایدئولوژیک دارد که ساختار سیاسی و سلسله مراتب قدرت در ایران به راحتی می تواند اختلاف نظر در این زمینه را رفع کند و بخش زیادی نیز مبنای سودجویی و رفتارهای کاسبانه دارد که از سوی صاحبان قدرت و ثروت به صورت اشکار و پنهان دنبال می شود. اتفاقا با توجه به ساختار تصمیم گیری در سیاست خارجی که فقط محدود به دولت نیست و مجموعه از عوامل و ارکان قدرت در کشور در تدوین راهبردهای سیاست خارجی و اعمال ان نقش آفرین هستند، تعیین تکلیف این مسائل می تواند به آسانی صورت گیرد و سوال این است که چرا با این ساختار تصمیم گیری، سیاست خارجی ایران بلاتکلیف و سردرگم است؟ جواب این سوال تا حدی در رویکرد و استراتژی دولتهایی که سکان اجرایی کشور را در دست می گیرند. دولت در ایران پیشران سیاسی و اقتصادی کشور است و طبعا ریل گذاری هدف گذاری درست می تواند سایر عناصر و ارکان قدرت را با دولت همراه سازد. تجربه گذشته نشان داد که در دولتی فقط تحریم ها اعمال گردید و در دولتی مسیر رفع تحریم ها و توافق و گفت و گو در پیش گرفته شد.
به برجام اشاره کردید. مواضع کاندیداهای ریاست جمهوری در دوره تبلیغات و مناظرات در رد یا قبول برجام و زمینه های احیا یا عبور از آن خلاصه شده است؟ اصولا آیا برجام همچنان از ظرفیت لازم برای پیشرانی سیاست خارجی ایران برخوردار است؟
در اهمیت برجام همان بس که امروز به شاخص و شاقول اصلی سیاست خارجی ایران و محور مناسبات ایران با قدرت های بزرگ اعم از غرب و شرق تبدیل شده است. منتها واقعیتی که باید به آن اشاره کرد که ظرفیت برجام سال ۱۳۹۴ برای تنظیم مناسبات ایران با جهان کاهش یافته است. مساله اصلی که باید از کاندیداهای ریاست جمهوری پرسید نه گرایش به احیای برجام بلکه سیاست و برنامه آنها برای عبور از برجام و رها ساختن کشور از برجام است. برجام برای شروع رفع چالشهای ایران و غرب و حل بحران هسته ای میان ایران و امریکا در دهه ۱۳۹۰ مفید بود که البته نیمه کاره رها شد و عملا چند سالی است کارایی خود را برای تنظیم روابط پایدار میان ایران و غرب از دست داده است. برجام در دوره زمانی خود، یکی از بزرگترین دستاوردها در سیاست خارجی ایران و نماد دیپلماسی بین المللی به شمار می رفت. برجام در زمان مذاکره و امضا، ابزاری برای رهایی ایران از محدودیت ها و فشارهای بین المللی و بازگشت ایران به شرایط طبیعی زندگی در عرصه بین المللی بود اما متاسفانه چند سالی است احیای برجام به هدف اصلی سیاست خارجی تبدیل شده و این معنایی جز تقلیل اهداف کلان سیاست خارجی و واپس گرایی در سیاست خارجی ایران ندارد. سیاست راهبردی ایران باید به رهایی از برجام و برجام ها و فراهم ساختن بازگشت مقتدرانه ایران به عرصه بین المللی بدون قید و شرط و توافق و تعهد باشد. در شرایط حاضر تلاش برای احیای برجام، یک سیاست حداقلی برای تنظیم مناسبات ایران با جهان است که از کارایی لازم برای توسعه و گشایش اقتصادی برخوردار نیست. دولت آینده نباید سیاست خارجی کشور را به این سیاست حداقلی و واپس گرا گره بزند. دولت آینده باید در قالب و چارچوب های جدید و بسیار فراتر از برجام وارد تعامل و گفت وگو و رفع چالش با قدرتهای بزرگ و خصوصا ایالات متحده گردد. تازماینکه این مهم اتفاق نیافتد تحریم ها از بین نرفته و اقتصاد ایران و معیشت مردم به سامان نمی سرد. برجام و برجام ها اقتصاد و زندگی مردم را شرطی می کند و این شایسته مردم نیست. لذا به نظرم کاندیداهای ریاست جمهوری در تبلیغات و دولت آینده در سیاستگذاری و عمل باید به عبور از برجام و رسیدن به یک شرایط باثبات و پایدار از نوع سازنده و تعاملی فکر کند. شرایطی که اکثر کشورهای دنیا در حال تجربه آن هستند.
برخی کاندیداهای ریاست جمهوری به نظر می رسد قدرت مانور و تحرک سیاست خارجی کشور را به منطقه و همسایگان و همچنین برخی نهادهای بین المللی مانند شانگهای و بریکس محدود ساخته و همکاری با این نهادها و منطقه را برای سیاست خارجی کشور کافی می دانند. آیا این رویکردی واقعگرایانه در سیاست خارجی است؟
سیاست خارجی منظومه ای از محیط ها و عناصر و بازیگران مختلف اعم از همسایگان، قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای، بازیگران و قدرتهای بین المللی و نهادهای بین المللی است. عوامل سیاسی، اقتصادی و امنیتی دایره و گستره سیاست خارجی یک کشور را در عرصه بین المللی مشخص می کند. ایران یک کشور بین المللی است و طبعاً گستره کنشگری آن بین المللی است و در مواردی که ایران هم نخواهد کنشگری بین المللی داشته باشد، عوامل و بازیگران بین المللی ایجابی یا سلبی ایران را به کنشگری وادار می سازند که متاسفانه این موضوع در ۴ دهه اخیر سلبی و تقابلی بوده است. همسایگان و حوزه منطقه ای قاعدتا برای ایران بسیار اهمیت دارد اما محدود شدن به همسایگان و منطقه، منافع ملی و امنیت ملی ایران را تامین نمی کند. منطقه و همسایگان بخشی از مساله خارجی ایران است که خوشبختانه در دولت سیزدهم تحرکی در جهت رفع تنش ها و احیای روابط با کشورهای منطقه به خصوص عربستان صورت گرفت و در عین حال تنش های منطقه ای ایران کاهش یافت. از طرف دیگر عضویت در پیمان امنیتی شانگهای و نهاد اقتصادی بریکس برای ایران مفید و موثر اس اما واقعیت این است که این دو نهاد در حال حاضر فاقد ظرفیت های تعیین کننده و اثرگذار بر روندهای بین المللی و رفع مشکلات و چالش های سیاست خارجی ایران در حوزه های امنیتی و اقتصادی است. لازم است بررسی گردد که عضویت در این دو نهاد جدای از استفاده های سیاسی و پرستیژی، چه دستاورد توسعه ای و امنیتی برای کشور به همراه داشته است. با زمانیکه ۳ چالش گفته شده رفع نگردد، عضویت در نهادهایی مانند شانگهای و بریکس و توسعه روابط با کشورهای منطقه و حتی قدرتهایی مانند چین و روسیه، عقیم و خنثی می باشد.