بحرانهای در انتظار محیط زیست
به اعتقاد رئیس گروه علوم پایه فرهنگستان علوم و استاد زمین شناسی دانشگاه شیراز، تعارض راهحلهای پیشنهادی برای کاهش گسیل گازهای گلخانهای با منافع ملی کشورها، دلیل ناموفق بودن تمام تلاشها در این زمینه است؛ به گونهای که بر اساس پیش بینیهای بین المللی تا سال ۲۱۰۰ دمای میانگین زمین تا ۳.۷ درجه سانتی گراد افزایش می یابد؛ واقعیتی که هم اکنون با ذوب یخهای قطبی، انقراض بسیاری از آبزیان و کلونیهای مرجانی، وقوع سیل و خشکسالی و افزایش تعداد طوفانهای دریایی مشاهده کرد.
به باور محققان زمین شناس محیط زیستی، علاوه بر حضور و افزایش غلظت گازهای گلخانهای و به ویژه کربندیاکسید و متان در جوّ، کاهش سپیدایی (Albedo) زمین نیز به دلیل ذوب شدن صفحات و سکوهای یخ در دو قطب در فرایندی شتابندخه و سازوکاری پسخورندی (Feedback mechanism) در افزایش میانگین دمای زمین نقش داشته است. بر اساس پیش بینیهای بین المللی میانگین دمای زمین تا سال ۲۱۰۰ میلادی میتواند تا ۳.۷ درجه سانتیگراد در نقاط مختلف آن افزایش یابد.
چنین رخدادی بی تردید با رویدادهای بسیار ناخوشایندی مانند بالا آمدن سطح آب دریا و به زیر آب رفتن شهرهای ساحلی و جزایر دریایی، اسیدی شدن آب اقیانوس و انقراض بسیاری از آبزیان و کلونیهای مرجانی، کوچک شدن صفحات یخ شمالگان و سکوهای یخی جنوبگان، تغییر الگوهای بارش و تشدید بارانهای موسمی و افزایش احتمال وقوع فاجعههای اقلیمی مانند موجهای شدید گرما، وقوع سیل و خشکسالی و افزایش تعداد طوفانهای دریایی شود. بشر هم اکنون شاهد بوده است که افزایش ۱.۵ تا ۲ درجه سانتیگراد میانگین دما در برخی از نقاط زمین، به انقراض برخی از گونههای گیاهی و جانوری حساس به تغییر دما انجامیده، بوم سامانههای زیادی را در معرض نابودی قرار داده و بسیاری دیگر را ناگزیر از جابهجایی کرده است. این جابه جایی بومسامانهها نیز ناگزیر به کوچک یا بزرگ شدن گستره جغرافیایی زیستگاه زیستوران و از جمله مهاجرت جمعیتهای انسان انجامیده است.
در این زمینه دکتر فرید مُر، عضو پیوسته و رئیس گروه علوم پایه فرهنگستان علوم، استاد زمینشناسی دانشگاه شیراز طی ارسال یادداشتی به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، چنین توضیح میدهد:
«مهمترین پرسشی که در ارتباط با تغییر اقلیم زمین در ذهن هر انسان فرهیختهای خطور میکند، این است که چرا بشر به رغم تواناییهای شگرف علمی، از حل کردن این چالش جهانی که حیات در این سیاره را به خطر انداخته، ناموفق بوده است. در پاسخ باید گفت که تغییر اقلیم مشکلی جهانی (Global) است که مقابله با آن نیز راه حل جهانی میطلبد و راهحلهای بومی (Local) قادر به حل این مشکل نیستند.
از سویی تفاوت توسعه در کشورهای مختلف (توسعه یافته، در حال توسعه و توسعه نیافته)، وجود نظامهای مختلف اقتصادی (سرمایهداری، سوسیالیستی، کمونیستی) و تفاوتهای سیاسی، نظامی، اعتقادی، فرهنگی و یا ناسیونالیستی-نژادی در جوامع گوناگون بشری، دستیابی به توافقی جهان شمول در این ارتباط را ناممکن ساخته است. رسیدن به توافقی جهانی در رابطه با تغییر اقلیم مستلزم بده بستانهای بیشماری است که بیتردید، با آنچه که “منافع ملی” کشورها خوانده میشود، در تضاد و تعارض خواهد بود. این تعارض راهحلهای پیشنهادی برای کاهش گسیل گازهای گلخانهای با منافع ملی کشورها، دلیل ناموفق بودن تمام تلاشهایی بوده است که تا کنون در قالب برگزاری چند ده کنفرانس بینالمللی در شهرهای مختلف جهان مانند ژوهانسبورگ، ریودوژانیرو، کیوتو، استکهلم، مادرید و آخرین آنها در پاریس برگزار شده و به رغم امضای انواع تفاهمنامهها و تعهد دادن کشورها به رعایت مفاد مورد توافق، مشکل تغییر اقلیم، نه تنها برطرف نشده، بلکه شتابندهتر از پیش در مقابل چشم جهانیان به سمت هر چه وخیمتر شدن پیش میرود.
زمین ۴۶۰۰ میلیون سال پیش به شکل سیارهای مستقل در منظومه شمسی تشکیل شد. جوّ زمین اولیه با جوّ امروزی آن تفاوت زیادی داشت، ولی با گذشت زمان و در حدود ۲۳۰۰ میلیون سال پیش، ترکیب جوّ کم و بیش شبیه به ترکیب امروزی آن شد. گسترش انفجاری گونههای زیستی در مدت زمانی به نسبت کوتاه که به آن “مهبانگ زیست شناختی” (Biological big bang) میگویند ۵۴۲ میلیون سال پیش در زمین رخ داد و سن نخستین جانداران خشکی نیز به ۴۲۰ میلیون سال پیش باز میگردد.
زمین شناسان با تکیه بر آثار زمین شناختی بر این باورند که از زمان وقوع مهبانگ زیست شناختی تا کنون ۵ رویداد که به انقراض جمعی بسیاری از گونههای زیستی زمین منجر شده است، به ترتیب در ۴۳۳، ۳۵۹، ۲۵۱، ۲۰۰ و ۶۵ میلیون سال پیش رخ داده است. دست کم ۳ رویداد از این انقراضهای جمعی به حوادث فرازمینی یا به بیانی برخورد “شخانه”ها (شهابسنگها) با زمین نسبت داده شده است که دو گودال ناشی از این برخوردها امروزه در ایالت آریزونای آمریکا و شبه جزیره یوکاتان در کشور مکزیک به عنوان جاذبههای گردشگری مورد بازدید گردشگران قرار دارند.
جدای از این ۵ رویداد منجر به انقراضهای جمعی، حادثه یا رشتهای از حوادث حدود ۵۵ میلیون سال پیش در زمین و در مرز سنهای زمین شناختی پالئوسن-ائوسن رخ داده است که زمین شناسان آن را به عنوان “بیشینه گرمایی پالئوسن-ائوسن” (PETM) میشناسند و طی آن دمای زمین و غلظت گازهای کربندیاکسید و متان در جوّ به شدت بالا رفت و آب اقیانوس به اندازهای اسیدی شد که انقراض تعداد زیادی از گونههای گیاهی و جانوری در دریا و خشکی را در پی داشت. بسیاری از زمین شناسان بر این باورند که اگر از افزایش غلظت کربن دیاکسید و متان در جوّ جلوگیری نشود، زمین در آیندهای نه چندان دور با وضعیتی شبیه به رویداد PETM مواجه خواهد شد.
از دیدگاه اقلیم شناسی زیست محیطی، تغییرات اقلیمی امروزی زمین، نامتوازن شدن بودجه انرژی آن است. حفظ توازن بودجه انرژی زمین مستلزم برابری نسبی انرژی تابشی دریافت شده از خورشید، با انرژی بازتابیده از زمین به فضا در بازه مشخصی از زمان است. انرژی خورشید به صورت تابش طول موجهای مرئی و کوتاه به زمین رسیده و پس از جذب شدن ۴۷ درصد از این انرژی تابشی در سطح زمین، مابقی انرژی به شکل بازتابش امواج با طول موج بلند (فروسرخ) به فضا بازتابانده میشود.
البته فقط ۷۰ درصد از امواج فروسرخ بازتابیده از زمین از جوّ آن عبور کرده و به فضا میرسد؛ چرا که ۳۰ درصد دیگر جذب قطرکهای تشکیل دهنده ابر و گازهای گلخانهای موجود در پایینترین لایه جوّ زمین (تروپوسفر یا وردسپهر) میشود. بیشترین غلظت گازهای گلخانهای به کربندیاکسید (CO۲) تعلق دارد که غلظت آن در جوّ از حدود ۳۰۰ قسمت در میلیون (ppm) درست پیش از شروع انقلاب صنعتی و اختراع ماشین بخار توسط جیمز وات اسکاتلندی، امروزه به ppm ۴۱۵ رسیده است.
غلظت این گاز در جوّ طی دهه گذشته ۱۴۸ درصد افزایش یافته است. البته CO۲ در مقایسه با سایر گازهای گلخانهای از نظر جذب تابش فروسرخ بازتابیده از سطح زمین، گاز چندان قدرتمندی به حساب نمیآید. قویترین گاز گلخانهای موجود در اتمسفر زمین “بخار آب” است، اما خوشبختانه این گاز از توان انباشته شدن در جوّ برخوردار نیست و با رسیدن غلظت آن به حدی معین، تبدیل به باران شده و بر زمین میبارد. توان جذب تابش بسیاری از گازهای گلخانهای دیگر نیز از گاز CO۲ بیشتر است. اما افزایش غلظت کربندیاکسید و انباشته شدن آن در لایههای پایینی جوّ به مراتب از دیگر گازها بیشتر است.
به طور کلی شهرت گاز CO۲ به عنوان مهمترین گاز گلخانهای در جوّ زمین به سه مورد باز میگردد؛ اول “طولانی بودن نسبی زمان ماند (Residence time) آن در جوّ”، دوم “واکنش آن با آب اقیانوس به عنوان ذخیرهگاه موقت کربن دیاکسید به صورت کربنات و بیکربنات کلسیم در بدن آبزیان و نیز تشکیل کربنیک اسید” و در آخر و شاید به عنوان مهمترین دلیل باید به “افزایش پیوسته و فزاینده این گاز در جوّ به دلیل سوزاندن سوختهای فسیلی در نیروگاهها و وسایل نقلیه” اشاره کرد.
پس از کربن دیاکسید، متان فراوانترین گاز گلخانهای در جوّ زمین است که غلظت آن در جوّ در دهه گذشته (۲۰۲۱-۲۰۱۱ میلادی) از ۱۸۱۷ قسمت در میلیارد (ppb) با ۲۰۶ درصد افزایش به ۱۸۶۹ قسمت در میلیارد رسیده است. فشار تابشی (Radiative forcing) هر مولکول گاز متان ۳۰ برابر فشار تابشی یک مولکول گاز CO۲ و زمان ماند آن در جوّ نیز بیش از دو برابر زمان ماند کربن دیاکسید است. منابع مهم تولید گاز متان در زمین، علاوه بر فضولات انسانی، تپاله گاو و گاوداریهای صنعتی بزرگ در کشورهای توسعه یافته جهان و آرژانتین است.
یکی از دلایل مهم مبارزه طرفداران محیط زیست با گوشتخواری، حجم زیاد گاز متان تولید شده در گاوداریها است. اما مهمترین مساله در مورد گاز گلخانهای متان این است که حجم بزرگی از این گاز در یخ بستر بسیاری از دریاها و اقیانوس در ساختار بلوری ترکیبی از آب به نام کلاترات (Clathrate) به دام افتاده است که در صورت گرم شدن آب اقیانوس و ذوب شدن مولکولهای کلاترات آزاد شده و به سرعت وارد جوّ زمین میشود. برخی زمین شناسان زیست محیطی بر این باورند که رویداد PETM نیز نتیجه چنین فرآیندی بوده است.
علاوه بر حضور و افزایش غلظت گازهای گلخانهای و به ویژه کربن دیاکسید و متان در جوّ، کاهش سپیدایی (Albedo) زمین نیز به دلیل ذوب شدن صفحات و سکوهای یخ در دو قطب در فرایندی شتابنده و سازوکاری پسخورندی (Feedback mechanism) در افزایش میانگین دمای زمین نقش داشته است. بر اساس پیش بینی نهاد بین المللی IPCC (Intergovernmental Panel for Climate Change)، میانگین دمای زمین تا سال ۲۱۰۰ میلادی میتواند تا ۳.۷ درجه سانتیگراد در نقاط مختلف آن، افزایش یابد.
چنین رخدادی بی تردید با رویدادهای بسیار ناخوشایندی مانند بالا آمدن سطح آب دریا و به زیر آب رفتن شهرهای ساحلی و جزایر دریایی، اسیدی شدن آب اقیانوس و انقراض بسیاری از آبزیان و کلونیهای مرجانی، کوچک شدن صفحات یخ شمالگان و سکوهای یخی جنوبگان، تغییر الگوهای بارش و تشدید بارانهای موسمی و افزایش احتمال وقوع فاجعههای اقلیمی مانند موجهای شدید گرما، وقوع سیل و خشکسالی و افزایش تعداد طوفانهای دریایی شود. بشر هم اکنون شاهد بوده است که افزایش ۱.۵ تا ۲ درجه سانتیگراد میانگین دما در برخی از نقاط زمین، به انقراض برخی از گونههای گیاهی و جانوری حساس به تغییر دما انجامیده، بوم سامانههای زیادی را در معرض نابودی قرار داده و بسیاری دیگر را ناگزیر از جابه جایی کرده است. این جابهجایی بوم سامانهها نیز ناگزیر به کوچک یا بزرگ شدن گستره جغرافیایی زیستگاه زیستوران و از جمله مهاجرت جمعیتهای انسان انجامیده است.
از دیگر شواهد تأییدکننده پیش بینیهای IPCC میتوان به در معرض نابودی قرار گرفتن بزرگترین کلونی مرجانی جهان به نام “گریت باریر ریف” (Great Barrier Reef) به طول بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر در استرالیا اشاره کرد که هم اکنون در وضعیت بسیار نامطلوبی قرار گرفته است.
ذوب یخ جنوبگان در مقایسه با ۲۵ سال پیش ۳ برابر شده و سالانه چند تریلیون تن یخ نیز از صفحه گرینلند در شمالگان ذوب میشود. ذوب شدن یخ در این مناطق به قطعه قطعه شدن زیستگاه جانوران مانند خرس قطبی منجر شده و این گونه جانوری و بسیاری گونههای پنگوئن و شیرهای دریایی را در معرض انقراض قرار داده است. مهاجرت حشرات و آفات موذی بیماریزا به مدارهای جغرافیایی بالاتر را نیز باید از تبعات افزایش میانگین دمای زمین به شمار آورد.
با توجه به آنچه که در بالا به اختصار گفته شد، بحران زا شدن اولین نشانههای تغییر اقلیم در ایران شامل بیابانزایی، تغییر الگوی بارش، خشک شدن تالابها، بحران ریزگردها و حتی مهاجرت بین استانی، جای دارد که دستگاههای ذیربط و مسئول مقابله با این بحران جهانی و بیش از همه سازمان حفاظت از محیط زیست کشور تا رسیدن به راه حلی جهانی در مجامع بین المللی، با اتخاذ تدابیر محلی و بومی برای مقابله با این بحران در رفع آن کوشا باشند.»