اقتصادجامعهرفاه و تامین اجتماعینقد و تحلیل

آثار یک دهه تورم بر «سبد خوراکی‌ها» ؛ فقر غذایی چگونه برطرف می‌شود؟

 بررسی آمارهای مربوط به سرانه مصرف خانوار در دهه ۹۰ نشان می‌دهد میزان مصرف کالاهای اساسی در تمام دهک‌های درآمدی کاهش یافته است. مطابق گزارش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، میزان مصرف گوشت قرمز در دهه ۹۰ بیش از ۵۰درصد کاهش یافته و این میزان برای لبنیات معادل ۳۵درصد و برای برنج ۳۴درصد بوده است. از نگاه کارشناسان، موج‌های تورمی و متوسط رشد اقتصادی نزدیک به صفر در دهه ۹۰، باعث کوچک‌تر شدن سبد غذایی شده است.
به گزارش دنیای اقتصاد، پیش‌تر در دو گزارش با عنوان «ذوب تورمی بودجه خانوار» و «نقشه فقر مسکن» به کاهش هزینه‌های واقعی خانوار و اثر فشار هزینه مسکن بر سبد غذایی خانوار ایرانی اشاره کرده بود. مجموعه این گزارش‌ها تایید می‌کند در یک دهه اخیر، قدرت خرید خانوارها برای تهیه کالاهای خوراکی باکیفیت افت کرده است. یکی از راهکارهای اصلی برای جبران تبخیر کالری از سفره خانوار، «حذف یارانه‌های غیرضروری حامل‌های انرژی و بازتوزیع منابع حاصل از آن برای حمایت از دهک‌های آسیب‌پذیر» است.

30 copy

آمارها نشان می‌دهد یک‌پنجم از میزان مصرف خانوارها در دهه 90 کم شده و این کاهش مصرف در تمام دهک‌ها قابل مشاهده است. سطح هزینه‌های حقیقی خانوارهای ایرانی، در دهه 90، بیش از 22درصد کاهش داشته که این امر به نوعی نشان از کاهش 22درصدی سطح رفاه جامعه نیز دارد. این کاهش هزینه‌های حقیقی انعکاس خود را در میزان مصرف مواد غذایی داشته؛ به‌طوری‌که کاهش سطح رفاه خانوار ایرانی در دهه 90 میزان مصرف مواد غذایی را به‌ویژه در دهک‌های پایین درآمدی کاهش داده است.

در این شرایط خانوارها عمدتا به سمت مصرف غذاهای کم‌کالری حرکت کردند. آمارهایی که توسط وزارت تعاون، کارو رفاه اجتماعی منتشر شده است، نشان می‌دهد میزان مصرف گوشت قرمز از سال 90 تا 98 بیش از 51درصد کاهش داشته و دهک اول درآمدی کاهش بیشتر از 58درصدی را تجربه کرده است. بر اساس این گزارش، مصرف ماهانه گوشت قرمز از 6/ 2کیلوگرم در سال 90 به 2/ 1کیلوگرم در سال 98 رسیده است. میزان مصرف لبنیات نیز در 8 سال ابتدایی از دهه 90، کاهش بیش از 35درصدی داشته و مصرف برنج نیز به‌طور متوسط 34درصد کاهش داشته است. نکته جالب توجه اینکه همه خانوارها حتی در دهک‌های بالا نیز بخشی از مصرف خود را کاهش داده‌اند. همه اینها نشان از آن دارد که امنیت غذایی خانوارهای ایرانی به‌ویژه در دهک‌های پایین‌تر در معرض خطر است. برای بهبود روند سطح مصرف خانوار، راه‌حل بلندمدت، ایجاد رشد اقتصادی و رهایی از رکود است. اما راه‌حل کوتاه‌مدت، کنار گذاشتن سیاست قیمت‌گذاری و حذف یارانه‌های پنهان انرژی است؛ زیرا از این مسیر، منابع درآمدی جدیدی برای دولت ایجاد می‌شود و می‌توان با استفاده از این منابع، به اقشار کم‌درآمد جامعه کمک مالی کرد. به بیان دیگر، می‌توان با واقعی کردن قیمت انرژی، از منابع آن برای حمایت غذایی خانوارها بهره برد.

   کاهش 22درصدی سطح رفاه

 

برآورد هزینه‌ها در دهه 90 نشان می‌دهد میزان رفاه خانوار در این دهه کاهش زیادی کرده است. با وجود افزایش بیش از 30درصدی هزینه خانوارها در سال 99، آمار تعدیل‌شده بر اساس شاخص تورم‌ حاکی از نتایج دیگری است. در سال 99 هزینه‌های واقعی خانواده شهری حدود 5درصد و هزینه‌های واقعی خانواده روستایی 4/ 4درصد کاهش را تجربه کرده است. البته این وضعیت محدود به سال 99 نیست و در دهه 90 شمسی کاهش هزینه خانواده‌ها و به‌تبع آن کاهش رفاه آنها یک روند کلی حاکم برفضا است. طبق اطلاعات منتشر‌شده از سوی مرکز آمار و با استفاده از شاخص قیمت مصرف‌کننده، می‌توان دریافت که هزینه خانوار شهری در دهه 90 بیش از 20درصد کاهش یافته است. در بخش روستایی، کوچک‌شدن سفره ایرانیان سرعت بیشتری داشته و در همین دوران هزینه خانوارهای روستایی بالغ بر 31درصد کاهش یافته است. درمجموع میزان هزینه‌های حقیقی خانوارهای ایرانی در این 9 سال بیش از 22درصد کاهش داشته که بیشترین کاهش مربوط به سال‌های آخر به‌ویژه سال 97 و 98 بوده است. کاهش هزینه‌های حقیقی خانوار در سال‌های 97 و 98 به ترتیب 1/ 9 و 4/ 8درصد گزارش شده که این امر به آن معناست که هزینه‌های خانوار در این 2 سال در مجموع 16درصد کاهش داشته است. هزینه‌های حقیقی خانوار می‌تواند معیاری برای اندازه‌گیری رفاه خانوار باشد. به این ترتیب می‌توان فرض کرد رفاه خانوار در دهه 90 بیش از 22درصد کاهش داشته که 16درصد مربوط به سال‌های 97 و 98 بوده است.

   همه خانوارها در معرض کاهش رفاه

 

تقریبا هیچ‌یک از دهک‌ها از کاهش مصرف در امان نمانده‌اند. لیکن نکته قابل توجه آن است که در سال 1397، بیشترین آسیب و کاهش رفاه متوجه دهک‌های پایین‌تر بوده است؛ به‌طوری‌که دهک اول در این سال 12درصد از هزینه‌های حقیقی خود را کاهش داده است. به عبارت دیگر در سال 97، سطح رفاه دهک اول درآمدی 12درصد کاهش داشته است. در مقابل اما در سال 1398، دهک‌های بالاتر با آسیب بیشتری مواجه شد‌ه‌اند. عدم کشش‌پذیری هزینه خانوارهای ضعیف‌تر و ناتوانی آنها برای کاهش بیشتر هزینه‌ها دلیل ریزش کمتر مصرف آنان شده در سال 98 شده است. از دیگر نکات جالب توجه، روند هزینه‌کرد حقیقی دهک‌های بالای درآمدی است. دهک‌های بالای درآمدی در سال 96، هزینه‌کرد خود را افزایش داده‌‌اند. اگرچه در این سال دهک‌های پایین نیز با افزایش هزینه‌کرد واقعی روبه‌رو شده‌اند، اما این افزایش هزینه‌کرد و طبعا بهبود وضعیت رفاه در دهک‌های بالای درآمدی بیشتر بوده است. با این حال در سال‌های 97 و 98 تمام دهک‌های بالای درآمدی، دو سال پیاپی دچار کاهش هزینه‌کرد حقیقی شده‌اند. این امر به آن معناست که در این دو سال، دهک‌های بالای درآمدی نیز رفاهشان کاهش داشته است.

   کاهش شدید مصرف مواد غذایی

 

همچنین در این زمینه، بررسی میزان مصرف خانوارها در انواع اقلام خوراکی نیز حائز اهمیت است. برای خانوارهای دهک اول، مصرف ماهانه گوشت قرمز از 733 گرم در سال 1390 به 625 گرم در سال 1395 و 306 گرم در سال 1398 رسیده است. به این ترتیب، دهک اول درآمدی در ایران، طی 8 سال میزان مصرف ماهانه گوشت قرمز را بیش از 400 گرم کاهش داده‌ است. میزان متوسط مصرف گوشت قرمز در کل کشور نیز روندی کاهشی داشته است. در سال 90 مصرف متوسط ماهانه گوشت قرمز 2هزارو651 گرم بوده که در سال 95 این رقم به 2هزارو48 گرم و در سال 98، این رقم به هزارو284‌گرم رسیده است. به عبارت دیگر، میزان مصرف متوسط گوشت قرمز در 8 سال، کمتر از نصف شده است. در مجموع، تمام دهک‌های درآمدی میزان مصرف گوشت قرمز را کاهش داده‌اند که در این زمینه دهک اول درآمدی بیشترین کاهش را تجربه کرده است. همچنین با نگاه به آمار مصرف گوشت مرغ می‌توان پی برد که مصرف متوسط این نوع گوشت در 8 سال روندی کاهشی داشته است. با  وجود این، در سه دهک اول درآمدی، میزان مصرف مرغ در 8 سال ابتدایی دهه 90 اندکی افزایشی بوده؛ به‌طوری‌که مصرف ماهانه مرغ در دهک اول از 3 هزار و 117 گرم در سال 90 به 3 هزار و 485 گرم در سال 1398 رسیده است. به نظر می‌رسد گروه اول درآمدی که بخش زیادی از مصرف گوشت قرمز را کاهش داده، مرغ را با گوشت قرمز جایگزین کرده است. به همین دلیل میزان مصرف مرغ در این دهک، افزایش ملایمی را نشان می‌دهد. همچنین میزان مصرف لبنیات و برنج نیز به‌صورت متوسط و در تمام دهک‌ها کاهش داشته است. میزان متوسط مصرف ماهانه لبنیات در سال 90 حدود 17 کیلو گرم بوده که در سال 98 با 35 درصد کاهش به 11 کیلوگرم در سال رسیده است. در مجموع می‌توان نتیجه گرفت که تقریبا همه دهک‌های درآمدی میزان مصرف مواد غذایی را کاهش داده‌اند و در این زمینه دهک‌های اول درآمدی بیشترین کاهش را تجربه کرده‌اند.

   اثرات کاهش سطح رفاه

 

از مجموع آمارهای ارائه‌شده می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که سطح رفاه خانوار کاهش پیدا کرده و این کاهش سطح رفاه خانوار تاثیر خود را در میزان دریافتی کالری توسط آحاد اقتصادی گذاشته است. میزان سطح رفاه خانوار در دهه 90، بیش از 22درصد کاهش داشته که این امر تاثیر خود را روی کاهش میزان هزینه‌کرد واقعی دهک‌ها نشان داده است. با کاهش سطح رفاه خانوار، میزان مصرف مواد غذایی نیز توسط خانوارها کاهش داشته است. در این میان دهک اول درآمدی بیشترین کاهش را در زمینه میزان مصرف کالری و مواد غذایی تجربه کرده است.

نکته مهم در این زمینه اینکه آمارها نشان می‌دهد نسبت هزینه‌های خوراکی به کل هزینه‌های خانوار از سال 96 تغییر چندانی نکرده است. این موضوع نشان می‌دهد با توجه به اینکه نرخ تورم خوارکی‌ها بیشتر از سایر کالاهای مصرفی بوده، خانوارها مجبور به کاهش مصرف مواد خوراکی شده‌اند. به همین دلیل نیز نسبت مصرف خوراکی‌ها به سایر کالاهای مصرفی به‌ویژه درخانوارهای فقیر تغییر چندانی نداشته است. ثابت ماندن نسبت هزینه‌های خوراکی به کل هزینه‌ها در کنار کاهش کالری مصرفی توسط خانوارهای فقیر نشان از آن دارد که هزینه‌های غیرخوراکی از چسبندگی بالاتری برخوردارند. مسکن، حمل‌ونقل و بهداشت از جمله مصارف غیرخوراکی محسوب می‌شود که از چسبندگی بالایی برخوردارند. به نظر می‌رسد خانوارها برای حفظ مصارف غیرخوراکی، مجبور به کم کردن هزینه‌کرد خوراک شده‌اند.

   حمایت خانوارها با بازتوزیع منابع

 

به‌طور کلی، رشد اقتصادی در کشور می‌تواند وضعیت رفاهی تمام گروه‌های درآمدی را بهبود بخشد. در کنار این موضوع، افزایش تولید ناخالص داخلی موجب افزایش مالیات دریافتی از سوی دولت خواهد شد و این امر دست دولت را برای کمک به اقشار کم درآمد جامعه بازتر خواهد کرد. اما نکته مهم اینکه رشد اقتصادی موضوعی بلندمدت است و نمی‌تواند در کوتاه‌مدت مشکلی را حل کند. به باور بسیاری از اقتصاددانان، راه‌حل کوتاه‌مدت، کنارگذاشتن سیاست‌های کنترل قیمت و حذف سیگنال‌های قیمتی غلط است. به‌عنوان نمونه، بیشتر یارانه‌های پنهان انرژی به جیب دهک‌های بالاتر درآمدی می‌رسد و میتوان بخشی از منابع آزادشده از طریق واقعی‌ترکردن قیمت انرژی را به حمایت از دهک‌های کم‌درآمد جامعه اختصاص داد. خانوارهای ایرانی به‌دلیل کنترل دستوری حامل‌های انرژی، در سبد مصرفی خود بخش قابل توجهی از انرژی را مصرف می‌کنند و بخش قابل توجهی نیز از این منابع اتلاف می‌شود. این در حالی است که طی یک دهه اخیر، سعی کرده که از مصرف خوراکی خود بزند؛ اما سهم مصرف انرژی به‌ویژه در دهک‌های پردرآمد بالا است. در این شرایط لازم است که سیاستگذار با اصلاح حامل‌های انرژی، منابعی را برای حمایت غذایی از دهک‌های پایین ایجاد کند. البته اصلاح قیمت انرژی و حمایت از خانوارهای کم‌درآمد، نیاز به اجرای شفاف این سیاست و همراهی جامعه است. در غیر این صورت، اصلاح قیمت غافلگیرکننده می‌تواند پیامد اجتماعی، غافلگیرانه‌ای ایجاد کند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا