اعتراض به مصونیت آقازادهها از گشت ارشاد / اگر راست میگویند بروند به دختران و پسران الهیه و ولنجک و… گیر بدهند
آفتاب نیوز نوشت : اگر راست میگویند بروند به دختران و پسران الهیه و ولنجک و… گیر بدهند؟ تو این مناطق یا اصلا گشتی نیست یا اگر هست، خیلی خیلی کم به مردم گیر میدهند. چرا؟ چون میدانند تمام آقازادهها و از ما بهتران در این محلهها زندگی میکنند.
۹سال پس از توقف عملی حضور گشتهای ارشاد در سطح شهرها و معابر عمومی، ابراهیم رییسی که در زمان رقابتهای انتخاباتی خود، بارها و بارها آزادی را حق زنان و دختران این مرزوبوم میدانست و تاکید میکرد که هیچ برنامهای برای محدود کردن آنها ندارد، در آستانه یکسالگی انتخاب خود به عنوان سیزدهمین رییسجمهوری انقلاب اسلامی ایران و به بهانه روز ۲۱ تیر ماه، روز عفاف و حجاب، در اقدامی ناگهانی، دستور اجرای مجدد مصوبه «راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف» را صادر کرد.
مصوبهای که نه تنها مجوزی بود برای احیا و بازگشت قدرتمند گشتهای ارشاد در سطح شهرها که اینبار دستگاهها و نهادهای دولتی و عمومی را نیز ملزم به چک کردن حجاب کارکنان و پرسنل خود در محیط کار کرده بود. این اقدام آن هم در شرایطی که فشار اقتصادی در زندگی خانوادههای ایرانی به مرز انفجار رسیده و باعث ایجاد ملموس موجهایی از ناامیدی و بالا رفتن آمار درگیریهای فیزیکی بین شهروندان و اعضای خانوادهها و پایین آمدن معنادار سطح تابآوری شهروندان شده است، همانطور که پیشبینی میشد با واکنشهای مقابلهجویانهای از سوی شهروندان و افکار عمومی مواجه شد.
به اعتقاد مخالفان اجرای این مصوبه که در سال ۸۴ به تصویب شورای انقلاب فرهنگی رسید و عملا پایهگذار گشتهای ارشاد به فرم و شکل امروزی آن بود، اجرای این طرح میتواند از سویی ابزاری باشد برای دور کردن ذهن شهروندان از افزایشهای تصاعدی بیسابقه و البته روزانه تورم و گرانیها در کشور و از طرفی، ایجاد بسترهای کافی برای اجرای دو طرح مهم سهمیهبندی نان و افزایش قیمت بنزین و سوخت! طرحی به قدمت عمر ۴۲ ساله انقلاب و البته با شکل و قامتی جدید.
رویه قدیمی در عصر ارتباطات
ابلاغ و اجرای طرح مبارزه با بدحجابی اما، اینبار از همان ابتدا و درست پس از ابلاغ آن توسط رییسی با ۳چالش جدی همراه بود؛ اول اینکه در طول سکوت یک دههای فعالیت گشتهای ارشاد، شیوه پوشش و زندگی و تفریحات جوانان ایرانی به شدت تغییر کرده بود و کمتر پذیرای چنین ارشادها و اجرای چنین قوانینی میرفت. دوم اینکه با فشارهای اقتصادی کمرشکن ایجاد شده در دولت دوازدهم باعث شده بود تا مردم دیگر تحمل محدودیتهای بیشتر را نداشته باشند و در برابر آن به شدت واکنش نشان دهند و بالاخره آنکه برخلاف دهه ۶۰ و ۷۰ که اخبار مربوط به نحوه برخورد با بدحجابان، بیشتر به شیوه دهان به دهان منتشر میشد، حالا ضابطان ارشاد، با میلیونها شهروندی مواجه بودند که از هر برخوردشان با شهروندان بهزعم آنها بدحجاب، عکس و فیلم میگرفتند و به سرعت در فضای مجازی پخش میکردند که بعضا نیز با موجهای گستردهای از اعتراضها همراه بود.
فیلمهایی از برداشتن عامدانه روسری از سر توسط تعدادی از دختران یا دعوای چند زن در اتوبوس بر سر مساله امر به معروف و ارشاد! تا مادری که دخترش را به خاطر بدحجابی سوار ون ارشاد کردهاند و ضجه میزند که فرزندش مریض است و نباید وی را ببرند! یا دعوا و کتککاری یک زن چادری با زنی مانتویی در یکی از بازارها به خاطر حجاب. این رویه تا به جایی پیش رفته که طی همین چند هفته اخیر، حتی کمپینی نیز برای اعتراض به فعال شدن دوباره گشتهای ارشاد به راه افتاد که در آن از زنان خواسته شده بود تا در روزی خاص، در اماکن خصوصی حجاب از سر بردارند و از این اقدام خود فیلم بگیرند و منتشر کنند.
شهروندان: بهانه است!
چند ماشین ون و ماشین گشت ارشاد در ضلع شرقی میدان هفتحوض و مقابل مسجدالنبی مستقر هستند و در این عصرگاهی گرم و شلوغ تابستان مردم را رصد میکنند. دختری جوان که همراه مادرش میخواهد از آن سو برود تا در ابتدای خیابان گلبرگ سوار ماشین شود، با دیدن گشتهای ارشاد رو به مادر میانسالش میکند و میگوید: مامان بیا از آن طرف برویم حوصله گیر دادن اینها را ندارم!
مادرش ابتدا اعتراضی میکند و میگوید: چرا؟ مگه لباس ما ناجوره؟ حالا حوصله داری که در این هوای گرم بخواهی میدان را دور بزنی؟! دختر که کمتر از ۲۰ سال سن دارد اما دست مادرش را میکشد و با خود به سوی دیگر میدان میکشاند و در همان حال میگوید: گفتم که حوصله ندارم. تازه …مگر گیر دادن دلیل میخواهد؟ کافی است از قیافهات خوششان نیاید، آن وقت است که بالاخره چیزی برای گیر دادن پیدا خواهند کرد! به نظر میرسد شهروندان امروز جامعه، تحلیلهایی متفاوت از مردم دهه ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ در مواجهه با راهاندازی مجدد گشتهای ارشاد داشته باشند.
رکسانا، ۲۹ ساله و مجرد که مانتویی جلو باز پوشیده و آرایش غلیظی هم دارد و بدون ترس از حضور گشت ارشاد مستقر در میدان ولیعصر قدم میزند، در پاسخ به این سوال که آیا از برخورد گشت ارشاد نمیترسد؟ لبخندی میزند و میگوید: الان که زمان قدیم نیست. الان ذایقه جوانان عوض شده است. دیگر کسی مثل قبل لباس نمیپوشد. گشت ارشاد میخواهد جلوی چه چیزی را بگیرد؟! میخواهد من و امثال من را زندانی کند؟ اینطوری در عرض چند ماه تمام زندانها پر میشود؟!
محسن ۴۵ ساله اما از منظری دیگر به ماجرا نگاه میکند: من هم مثل بسیاری دیگر از مردم فکر میکنم این برنامهها، بهانهای است برای اینکه حواس مردم را از گرانیها و از هم پاشیدگی خانوادهها منحرف کنند. به خصوص اینکه گفته میشود میخواهند نان را هم سهمیهبندی کنند و قیمت بنزین را هم به شدت افزایش دهند.
دوستش داود که مهندس یک شرکت خصوصی است نیز در تایید سخنان محسن میگوید: در حقیقت آنها میخواهند به بهانه اجرای طرح مقابله با بدحجابی و حضور در کف خیابانها و اعمال محدودیتها، از همین الان در دل مردم رعب و وحشت ایجاد کنند تا مبادا به دلیل فشارهای کنونی یا افزایش قیمت بنزین و سهمیهبندی نان، به فکر اعتراض و تظاهرات و شورش بیفتند!
برداشتن حجاب اما این روزها شکلهای جدیدی به خود گرفته است، از جمله اینکه برخی دخترها و زنان به محض نشستن در ماشین و تاکسی روسری از سر بر میدارند. خانم جوانی هم که به همین سبک و سیاق در تاکسی در خط ولیعصر- صادقیه روسری از سر برداشته است، در واکنش به تذکر راننده که از وی میخواهد روسری خود را سر کند تا جریمه نشود به تندی میگوید: یعنی آقایون با دیدن موهای من تحریک میشوند؟ این دیگر از آن حرفهاست! دیگه گذشت آن زمان که مو قیچی میکردند یا تهدید میکردند. حالا مردم به جایی رسیدهاند که اگر بخواهند زیاد فشار بیاورند، جلویشان قد علم میکنند و ساکت نمینشینند.
این «ون»های نهچندان خوشرنگ
این روزها میادین تهران و کلانشهرها پر است از ونهای سبزرنگ گشت ارشاد که سالها از غیبت آنها در معابر میگذشت. ونها و البته ضابطان گشت ارشادی که در حال رصد کردن تردد شهروندان و به خصوص زنان در سطح شهر هستند. زن میانسالی که در حال بگومگو با یکی از ماموران زن گشت ارشاد در میدان رسالت است باعث شده تا گروهی از مردم دورشان حلقه بزنند و نظارهگر بحث میان آن دو باشند. گویا به زن، تذکر دادهاند تا آرایش غلیظش را پاک و مانتوی سفید نازک خود را عوض کند. زن اما حاضر به تمکین نیست! با همان صدای بلندش خطاب به مامور زن مخاطبش میگوید: الان همه چیز مملکت درست شده، جز مانتوی من؟ الان فساد در جامعه بیداد میکند، هر کس هر کثافتکاری که بخواهد میکند آن وقت شما دنبال این هستید که مردم را در خیابانها ارشاد ظاهری کنید؟ نه خانم ….. آن کسی که بخواهد کاری بکند، چون به خلوت میرود صد کار دیگر میکند!!! نه من که ۳ تا بچه بزرگ دانشگاهی دارم!
مامور زن اما انگار نه انگار که سخنان زن را شنیده باشد، تکرار میکند: خانم اینها ربطی به موضوع ندارد ما وظیفه داریم به زنان بدحجاب یا آنهایی که پوشش مناسبی ندارند، تذکر دهیم. شما هم الان مانتو و آرایشتان خارج از عرف است.
زن میانسال هم ولی حاضر نیست کوتاه بیاید. در حالی که انگشتانش را به سوی مامور مخاطبش نشانه رفته است، فریاد میزند: اصلا ببینم، مگر منی که از پوشش شما خوشم نمیآید، به شما کاری دارم؟ پس چرا شما به من باید گیر بدهید؟…
جمعیت لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشود. مامور مردی که در چند قدمی صحنه حضور دارد جلو میرود و به همکارش چیزی میگوید. بعد از آن مامور زن خطاب به همجنس مانتوپوشش میگوید: اصلا خانم بیایید برویم داخل ون تا آنجا با هم صحبت کنیم!
زن که حالا گویا کمی هم ترسیده است با عصبانیت جواب میدهد: کجا بیایم؟ مگر من دزد و قاچاقچی هستم که میخواهید مرا ببرید؟…
فریادهای زن و اعتراضهای تعدادی از مردم که از رفتار ماموران در برخورد با زنی میانسال ناراحت شدهاند اما تاثیری ندارد و در نهایت زن را سوار یکی از سه ون حاضر در میدان میکنند تا به قول خودشان، ارشادش کنند.
این صحنهها اما با اعتراضهای آرامی از سوی شاهدان همراه است. مرد مو سفیدکردهای که شاهد این صحنه است خطاب به همراهش که وی نیز عاقله مردی
۶۰-۵۰ ساله است، میگوید: برای اجرای این طرح ۸-۷ هزار نفر نیرو به کار میگیرند. اگر این نیروها به جای اینکه حواسشان به این باشد که کی، چی پوشیده، به این سارقان و خلافکاران باشد باور کن آمار جرم و جنایتی که امروز بیداد میکند، به شدت کمتر خواهد شد!
تقصیر خودمان بود!
سه جوانی که گویا ماموران گشت ارشاد مستقر در نزدیکی مترو میدان صادقیه برای پوشش و موهایشان به آنها تذکر دادهاند، به شدت عصبانی هستند. یکی از آنها خطاب به بقیه میگوید: تو دانشگاه یکجور گیر میدهند و تو خیابان جور دیگر… آخه این چه وضعشه؟ حیف آن همه کار و تلاشی که در ستاد انتخاباتی رییسی کردم!
دوستش اما بلافاصله به طعنه میگوید: آن موقع میخواست رای بیاورد.برای همین دایم از آزادی حقوق زنان و رونق اقتصادی و توجه به زنان داد سخن میگفت. حالا که دیگر کارش راه افتاده، مسلم است که باید همرنگ جماعت مسوولان شود!
و سومی هم شاید برای اینکه حرفی زده باشد در دنباله سخنان دوستانش میگوید: حالا ببینید چه بودجه کلانی برای اجرای این طرح کنار گذاشتهاند! به خدا اگر بودجههای اینچنینی را صرف اداره کشور میکردند، مسلما وضعیت اقتصادی مردم اینقدر اسفناک نبود!
همان جوان اولی در حالی که کمکم دور میشود دستی به موهای وزوز و بلندش میکشد و میگوید: به من گیر دادهاند که چرا موهایت اینطوری است؟ بابا مگر دست من است؟ از اول موهای من وزوز بوده است. حالا باید بروم کچل کنم؟ خندهدار است. دانشجویان منتقد کمکم دورتر و دورتر میشوند، اما کاملا مشخص است که بحثشان در مورد گشت ارشاد و طرح برخورد با بدحجابی همچنان ادامه دارد.
پیرمردی که مثل من شاهد گفتوگوی آنهاست با تاسف سری تکان میدهد و میگوید: واقعا جای تاسف است. چرا باید با جوانان و دانشجویان اینگونه برخورد شود؟ آن وقت میگویم چرا جوانان بیانگیزهاند، چرا آمار فرار از کشور وحشتناک بالا رفته است؟
مرد میانسال دیگری هم که حین خریدن نوشابهای خنک از دستفروشی شاهد این صحنههاست، ناخودآگاه وارد بحث میشود. او میگوید: آقا اینکه چیزی نیست، تازه چند وقتی است که شبها هم ایستگاههای بازرسی میگذارند و مردم را چک میکنند؟ حالا برای چی؟ من نمیفهمم؟ یعنی واقعا فکر میکنند اینطوری میتوانند امنیت را تامین کنند؟ با ایست بازرسی؟ گرچه تا جایی که ما در محلهمان میبینیم، تنها کاری که میکنند گیر دادن به ماشینهای گذری و جوانان و دختر و پسرها یا کسانی که در ماشین سگ دارند، است.
پیرمرد در مقابل درحالی که به نظر میرسد عصبانی است و کلافه دوباره سری به تاسف تکان میدهد و میگوید: اگر راست میگویند بروند به دختران و پسران الهیه و ولنجک و… گیر بدهند؟ تو این مناطق یا اصلا گشتی نیست یا اگر هست، خیلی خیلی کم به مردم گیر میدهند. چرا؟ چون میدانند تمام آقازادهها و از ما بهتران در این محلهها زندگی میکنند و اگر بخواهند به آنها گیر بدهند یا برخورد بدی داشته باشند، بلافاصله ممکن است توبیخ و تنبیه و حتی اخراج شوند!
و این بار مرد نوشابه به دست جملهای را تکرار میکند که این روزها بارها و بارها آن را شنیدهایم: بابا اینها بهانه است! حتما میخواهند بنزین را گران کنند یا نان را سهمیهبندی کنند یا چیزی از این دست، آن وقت برای پرت کردن حواس مردم از گرانیهای یکسال اخیر و عصبانیت مردم و همچنین گرانیهای آینده چنین طرحهایی را از زیر خاک بیرون میکشند!
او هم پا تند میکند تا به مترو برسد اما در همان حال جمله آخرش را هم میگوید: رییسی که رسما اعلام کرد؛ موج اصلی گرانیها سال بعد است! اینها در واقع اقداماتی است برای جلوگیری از راه افتادن موجهای اعتراضی مردم. دیگر ما بعد از ۴۰ سال، کاملا این سناریوها را میشناسیم.
اینها تنها گوشهای از انتقادهای برخی شهروندانی است که از حضور گشتهای ارشاد به شکل کنونی آن گلایه دارند. صحبتهایی که نشاندهنده تفکر افکار عمومی در مورد نحوه اجرای طرح عفاف و حجاب است.گشتهایی که معلوم نیست اینبار دوباره چه زمانی تب فعالیت آنها کم خواهد شد و دوباره به سایه خواهند رفت!