نقد و تحلیل

هدف غرب در اوکراین چیست؟

ما می دانیم که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در اوکراین چه می خواهد: محو این کشور از روی نقشه. ما همچنین می دانیم که ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین چه می خواهد: زنده نگه داشتن اوکراین به عنوان یک کشور دموکراتیک. سوال این است که غرب چه می خواهد. هدف استراتژیک آن چیست؟

مایکل ایگناتیف استاد تاریخ در دانشگاه اروپای مرکزی می‌نویسد: تا کنون، اهداف غرب سلبی بوده است: اجتناب از کشیده شدن به جنگ با روسیه، در حالی که همچنان هر کاری که ممکن است برای کمک به اوکراینی‌ها انجام می‌دهد. این به معنای نه گفتن به زلنسکی در رابطه با درخواست او برای ایجاد “منطقه پرواز ممنوع” توسط ناتو است. اما استراتژی جنگی غرب را نمی توان بر اساس آنچه که انجام نمی دهد ساخت. ناتو و متحدانش باید یک هدف ایجابی تعریف کنند.

در آغاز تهاجم، زمانی که بسیاری پیروزی سریع روسیه را پیش‌بینی می‌کردند، غرب می‌توانست صرفاً علامت دادن در خصوص ارزش های خود پایبند باشد و شجاعت زلنسکی و دولتش را تبریک بگوید و در عین حال با احتیاط، آماده تخلیه رهبران اوکراین به خارج از کشور باشد. زلنسکی این پیشنهاد را رد کرد و اکنون که اوکراینی‌ها نشان داده‌اند چه کاری می‌توانند انجام دهند، ناتو موشک‌های ضد تانک و ضدهوایی را به داخل کشور می‌ریزد و اطلاعات نظامی را با فرماندهان اوکراینی به اشتراک می‌گذارد.

غرب وارد جنگ نیابتی شده است و در جنگ های نیابتی اهداف را نیروهای نایب مشخص می کند. هنگامی که نیروهای نیابتی به خوبی عمل می کنند، شروع به پیش بینی اهداف بلندپروازانه تر، از وادار کردن حریف به بن بست تحقیرآمیز تا تغییر رژیم، وسوسه انگیز است. با این حال، این خطر غرور استراتژیک را افزایش می دهد. ما این خطر را داریم که فراموش کنیم روس‌ها تجربه طولانی در تحمل مشکلات اقتصادی دارند. آنها می توانند قبل از قیام علیه رژیم، تحریم های اقتصادی زیادی را تحمل کنند. همچنین پیش بینی این که حلقه درونی پوتین قیام کرده و او را از سلطنت خلع کند، متکبرانه است.

خیلی زود است که نتیجه بگیریم پوتین در حال شکست در جنگ است. او قبلاً به سمت تاکتیک‌های مخرب‌تر و مؤثرتر روی آورده است، با تخریب وحشتناک ماریوپول و خارکف که نشان می‌دهد چه چیزی ممکن است در انتظار کیف باشد. نه غرب و نه نمایندگان آن در هیچ موقعیتی نیستند که تغییر رژیم را به عنوان هدف استراتژیک اعلام کنند، که خطر تحریک پوتین را به دنبال تشدید تنشی خشونت آمیزتر و خطرناک تر خواهد داشت.

غرب به دلیل شدت رژیم تحریم ها به خود تبریک می گوید، اما تحریم ها سلاح هایی هستند که به هر دو طرف ضربه می زنند. هر رهبر غربی می‌داند که قیمت‌های بالاتر بنزین به معنای مشکلات سیاسی در کشور است، به‌ویژه در سال انتخابات. اگر غرب واردات انرژی روسیه را بیشتر کاهش دهد، یا اگر روس‌ها خودشان شیر را ببندند، رکود یا حتی رکود در آینده رخ خواهد داد.

رهبران غربی ممکن است نگران تأثیرات اقتصادی طولانی مدت تحریم‌ها باشند، اما آنها همچنین می‌دانند که تمرکز بر اقتصاد خودشان – و در نتیجه آینده سیاسی خود – به زیان اوکراینی‌ها نه فقط از دید اوکراینی‌ها بلکه از دید خودشان هم شرم‌آور به نظر می رسد. در زمانی که جنگ در مقیاس بی سابقه ای خشم رای دهندگان غربی را برانگیخته، نجات اقتصادهای غربی با قربانی کردن اوکراینی ها سیاست ضعیف و استراتژی بدی است. اگر باز هم بتوان از پیروزی روسیه جلوگیری کرد، غرب باید کمک خود را به ارتش اوکراین افزایش دهد تا پوتین را به بن بست خونین وادار کند و به دنبال آن یک راه حل از طریق مذاکره که حداقل بخشی از اوکراین را دست نخورده باقی می گذارد، در دست دولت زلنسکی نگه دارد.

حتی در اینجا، غرب نیاز به برنامه ریزی برای بدترین ها دارد، نه امید به بهترین ها. بدترین آن سقوط دولت زلنسکی پس از محاصره و بمباران طولانی کیف خواهد بود. ارائه قابلیت های ضد هوایی، ضد موشکی و ضد توپخانه ای به اوکراینی ها برای شکستن محاصره ضروری است. اما اگر اینها نتوانند روس ها را عقب نگه دارند، غرب باید تصمیم بگیرد که آیا می تواند کنار بماند و بمباران کاخ ریاست جمهوری و نابودی یک دولت منتخب دموکراتیک را تماشا کند یا نه. سقوط دولت زلنسکی به پوتین یک پیروزی خواهد داد که او به شدت به آن نیاز دارد. به او این امکان را می دهد که اوکراین را به عنوان یک کشور مستقل از بین ببرد و روسی سازی مردم تازه تسخیر شده را آغاز کند.

این سناریوی قابل قبول باید به رهبران غربی شفافیت استراتژیک و اخلاقی بدهد. هدف استراتژیک غرب در این جنگ باید حفظ دولت زلنسکی باشد. با نجات دولت، غرب می تواند اوکراین را نجات دهد. هرگونه تلاش روسیه برای پایان دادن به دولت زلنسکی باید خط قرمز غرب باشد: لحظه ای که در آن پیامی به پوتین می فرستد که اگر متوقف نشود، با قدرت پاسخ خواهد داد.

رهبران سیاسی غربی این فرصت را دارند تا در نشست این هفته ناتو درباره این پیام استراتژیک تصمیم بگیرند. اگر آنها بتوانند به یک اجماع برسند، این بر عهده رهبری نظامی ائتلاف خواهد بود که برنامه‌های تاکتیکی برای رساندن پیام با صدای بلند و واضح تهیه کند.

منبع: پراجکت سیندیکت

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا